کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیرج
لغتنامه دهخدا
نیرج . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین . در 22هزارگزی شمال غربی آوج و در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 1187 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار، محصولش غلات و میوه ها و عسل ، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی و جاج...
-
نیرج
لغتنامه دهخدا
نیرج . [ رَ ] (اِ) هرچه پژمرده و خشک شده . (ناظم الاطباء).
-
نیرج
لغتنامه دهخدا
نیرج . [ رَ ] (معرب ، اِ) نیرنج . (متن اللغة). رجوع به نیرنگ و نیرنج شود.
-
نیرج
لغتنامه دهخدا
نیرج . [ ن َ رَ ] (ع ص ، اِ) آهن آماج که بدان زمین شیارند. (منتهی الارب ). سکةالحراث . (اقرب الموارد) (متن اللغة). نورج . (متن اللغة). || غماز. سخن چین . (منتهی الارب ). نمام . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || شتر ماده ٔ نیکوی جواد تیزرو. (منتهی الارب ...
-
جستوجو در متن
-
غران
لغتنامه دهخدا
غران . [غ َرْ را ] (اِخ ) تثنیه ٔ غر، موضعی است . (منتهی الارب ). نام جایگاهی است در شعر مزاحم عقیلی : اتعرف بالغرین داراً تأبدت من الوحش واستفت علیها العواصف صبا و شمال نیرج یعتفیهمااحایین لمات الجنوب الزفازف . (از معجم البلدان ).رجوع به غَرّ و کتا...
-
نورج
لغتنامه دهخدا
نورج . [ ن َ رَ ] (ع اِ) آهن آماج که بدان زمین شیارند. (منتهی الارب ). نیرج . (آنندراج ). سکةالحراث . (اقرب الموارد). || خرمن کوب ، آهنین باشد یا چوبین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). معرب نوره . چوب خرمن کوب . چوب که بدان خرمن کوبند. طربیل . (یاددا...
-
اماج
لغتنامه دهخدا
اماج . [ اَ ] (اِ) توده ٔ خاکی که نشانه ٔ تیربر آن نهند. آماج . || نشانه ٔ تیر. آماج . (برهان قاطع). || این کلمه از فارسی وارد عربی شده و بمعنی «مسافتی که کمان میتواند تیر را بیندازد» بکار رفته است . (دزی ج 1). || افزاربرزیگران . آماج . (برهان قاطع):...