کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیامد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیامد
لغتنامه دهخدا
نیامد. [ ن َ م َ ] (مص مرخم ، اِمص ) ادبار. مقابل آمد به معنی اقبال . (یادداشت مؤلف ): فلان کار آمد نیامد دارد. این علامت نیامد کار است . سرکه انداختن آمد نیامد دارد. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
آمد و نیامد داشتن
لغتنامه دهخدا
آمد و نیامد داشتن . [ م َ دُ ن َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) آمدنیامد داشتن . برای بعضی یُمن و برای بعضی شآمت داشتن . برای برخی خجسته و میمون و برای برخی شوم و بداُغر بودن : مرغ خواباندن آمد و نیامد دارد. سرکه انداختن آمد و نیامد دارد.
-
جستوجو در متن
-
آمدنیامد
لغتنامه دهخدا
آمدنیامد. [ م َ ن َ م َ ] (اِمص مرکب ) آمد و نیامد.- آمدنیامد داشتن ؛ آمد و نیامد داشتن . محتمل خجستگی و یمن و شومی و بداُغری بودن . و رجوع به آمد و نیامد داشتن شود.
-
فتم
لغتنامه دهخدا
فتم . [ ] (ص ) بی اصل و بی تخم . (اسدی ). این لغت به این هیئت و معنی در هیچ یک از فرهنگ ها به دست نیامد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ).
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن حسن سیستانی ، مکنی به ابی المظفر. در یادداشتها چنین صورتی بود ولی مدرکی برای ترجمه ٔ حال وی به دست نیامد.
-
لری
لغتنامه دهخدا
لری . [ ل َرْ ری ] (اِ) جذام و دأالاسد. (ناظم الاطباء). مأخذ این کلمه به دست نیامد.
-
اج
لغتنامه دهخدا
اج . [ اُ ] (اِ) رهن و گرو که در ترکی به اماله تلفظ شود. (شعوری ). در جای دیگر این صورت بدست نیامد.
-
پرزیوند
لغتنامه دهخدا
پرزیوند. [ پ ُ وَ ] (ص ) بمعنی صریح باشد که در مقابل رَمز و ایماست . (برهان ). شاهدی برای این کلمه و معنی آن بدست نیامد و مجعول مینماید.
-
بخویش آمدن
لغتنامه دهخدا
بخویش آمدن . [ ب ِ خوی / خیش م َ دَ ] (مص مرکب )/ بخویشتن آمدن . بخود آمدن . بهوش آمدن : جز یاربش از دهن نیامدیک لحظه بخویشتن نیامد. نظامی .چون بخویش آمد ز غرقاب فناخوش زبان بگشود در مدح وثنا.مولوی .
-
نیامدن
لغتنامه دهخدا
نیامدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص منفی ) مقابل آمدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به آمدن شود : بکوشید تا بر زه آرد کمان نیامد به زه خیره شد بدگمان .فردوسی .
-
غلغلک آمدن
لغتنامه دهخدا
غلغلک آمدن . [ غ ِ غ ِ ل َ م َ دَ ] (مص مرکب ) غلغلک آمدن کسی را؛ به خنده افتادن از غلغلک :غلغلکش آمد. غلغلکش نیامد. رجوع به غِلغِلَک شود.
-
نیم داشت
لغتنامه دهخدا
نیم داشت . (ن مف مرکب ) نیمدار. مستعمل . نمداشت . نیز رجوع به نمداشت شود : اتابک سلغرشاه قصب مصری به مجدالدین داد... مگر نیمداشت بود او را خوش نیامد. (لطایف عبید زاکانی ).
-
ناقص عقول
لغتنامه دهخدا
ناقص عقول . [ ق ِ ع ُ ] (ص مرکب ) ناقص عقل : که پیش صنم پیر ناقص عقول بسی گفت و قولش نیامد قبول . سعدی .رجوع به ناقص عقل شود.