کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیاز احساس شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کانی نیاز
لغتنامه دهخدا
کانی نیاز. (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه ٔفیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در شش هزارگزی خاور سقز و 3 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ سقز به میاندوآب . ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 200 تن سکنه است . از چشمه و رودخانه مشروب میشود و محصولات...
-
نیاز بلاغ
لغتنامه دهخدا
نیاز بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآبادبخش قروه ٔ شهرستان سنندج . در 41 هزارگزی شمال قروه و 3 هزارگزی شمال گزل قایه . در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 357 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و بافت...
-
نهفته نیاز
لغتنامه دهخدا
نهفته نیاز. [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) که فقیر و نیازمند است اما روی سؤال ندارد. بینوای منیعالطبع. صاحب ِ کیسه ٔ خالی و همت عالی : و گر بی پدر کودکانند نیزاز آن کس که دارد نخواهند چیزبود مام کودک نهفته نیازهمی دارد آن تنگی خویش راز....
-
تب نیاز
لغتنامه دهخدا
تب نیاز. [ ت َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهمین صورت در دو بیت از خاقانی آمده و تعریفی برای آن در فرهنگ ها دیده نشد : تا خون نگشادم از رگ جان تب های نیاز من نبستی .خاقانی .او شیر و نیستانش دواتست لاجرم برَّد تب نیاز به نیشکر سخاش .خاقانی (دیوان چ...
-
شاه نیاز
لغتنامه دهخدا
شاه نیاز. (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 58 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
صاحب نیاز
لغتنامه دهخدا
صاحب نیاز. [ ح ِ ] (ص مرکب ) نیازمند : سکندر به آن خلق صاحب نیازببخشید و بخشودشان برگ و ساز.نظامی .
-
بی نیاز
لغتنامه دهخدا
بی نیاز. (ص مرکب ) (از: بی + نیاز) غیرمحتاج و توانگر و بی احتیاج باشد، چه نیاز بمعنی احتیاج است . (برهان ). توانگر و آنکه احتیاجش بکسی نبود. اول مجاز است . (آنندراج از بهار عجم ). توانگر و بی احتیاج و مستغنی . (ناظم الاطباء). غنی . مستغنی : تاجهان بو...
-
تنگ نیاز
لغتنامه دهخدا
تنگ نیاز. [ ت َ ] (اِخ ) دهی از بخش صالح آباد است که در شهرستان ایلام واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
عباس آباد بی نیاز
لغتنامه دهخدا
عباس آباد بی نیاز. [ ع َب ْ با دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در 2800گزی علیشاه عوض و 2000گزی راه ماشین رو فرعی کرج به اشتهارد. 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
راز و نیاز کردن
لغتنامه دهخدا
راز و نیاز کردن . [ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرّ وحاجت و خواهش خود را با محبوب درمیان نهادن . (از فرهنگ نظام ). || خواهشگری نمودن ؛ راز و نیازکردن با خدا، دعا و مناجات کردن بدرگاه پروردگار.
-
راز و نیاز
لغتنامه دهخدا
راز و نیاز.[ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مرکب از راز بمعنی گفتگوی پنهانی و نیاز بمعنی خواهش و تمنا : زاهد چو از نماز تو کاری نمیرودهم مستی شبانه و راز و نیاز من . حافظ.و رجوع به راز و نیاز کردن شود.|| (اِ مرکب ) یکی از گوشه های دستگاه همایون . (سرگذ...
-
ناز و نیاز
لغتنامه دهخدا
ناز و نیاز. [ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شیوه های عشق و حسن و حرکات و سکناتی که از طرفین سر زند. (آنندراج ) (بهار عجم ). || ناز و نعمت . نعمت و فراوانی : چنین گفت با دختر سرفرازکه ای پروریده به ناز و نیاز.فردوسی .
-
نذر و نیاز
لغتنامه دهخدا
نذر و نیاز. [ ن َ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول ، نقد یا جنسی که به نیت حاجت روا شدن به زاهدی یا سیدی یا به تربت کسی از اولیاء و ائمه پیشکش کنند.
-
بی نیاز آمدن
لغتنامه دهخدا
بی نیاز آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) بی نیاز شدن . به بی نیازی رسیدن . استغناء. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (المصادر زوزنی ) : گر بدان چاه زنخدان تو ره بردی خضربی نیازآمدی از چشمه ٔ حیوان دیدن .سعدی .
-
بی نیاز شدن
لغتنامه دهخدا
بی نیاز شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مستغنی شدن . غنی شدن : بیابی بنزدیک ما مهتری شوی بی نیاز از بدی کهتری . فردوسی .نباشد مرا زندگانی درازز کاخ و ز ایوان شوم بی نیاز. فردوسی .ز بیشی و کمی و از رنج و آزبه نیروی یزدان شدم بی نیاز. فردوسی .و خوانندگان ا...