کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگهدارنده 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وریع
لغتنامه دهخدا
وریع. [ وَ ] (ع ص ) پرهیزگار. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نگهدارنده ٔ نفس . (از اقرب الموارد).
-
تاکبان
لغتنامه دهخدا
تاکبان . (ص مرکب ) رزب-ان . نگهب-ان ت-اک . باغب__ان . نگهدارنده و محافظ تاک . تاک نشان .
-
باقی دار
لغتنامه دهخدا
باقی دار. (نف مرکب ) نگهدارنده ٔ باقی . نگهدارنده ٔ مانده ٔچیزی . || که بر عهده ٔ او از حساب چیزی بود. که تسویه ٔ حساب نکرده باشد. که در آنچه بر عهده دارد مقداری بدهکار باشد. که از حاصل عملی مالی بر ذمه دارد. آنکه حساب خود را کاملاً تصفیه و بدهی خود ...
-
گوسفنددار
لغتنامه دهخدا
گوسفنددار. [ ف َ ] (نف مرکب ) که گوسفند دارد و تربیت کند. مالک و صاحب گوسفند. نگهدارنده ٔ گوسفند : مردی بود گوسفنددار. (منتخب قابوسنامه ص 185).
-
رعیان
لغتنامه دهخدا
رعیان . [ رُع ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راعی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ راعی ، به معنی ولی و امیر و چراننده و نگهدارنده . (آنندراج ). رجوع به راعی شود.
-
محرز
لغتنامه دهخدا
محرز. [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تحریز. پناه دهنده ٔ جای . || استوارگرداننده ٔ جای . (از منتهی الارب ). || بسیار نگهدارنده . (آنندراج ). || نگهبان هوشیار و عاقبت اندیش . (ناظم الاطباء).
-
درابنة
لغتنامه دهخدا
درابنة. [ دَ ب ِ ن َ ] (معرب ، اِ) ج ِ دربان ،نگهدارنده ٔ در. (آنندراج ). جمع عربی دربان . جوالیقی گوید: الدرابنة؛ بوابون ، واحدهم دربان [ دُ / دَ / دِ ] بالفارسیة. (المعرب جوالیقی ص 140).
-
محتمی
لغتنامه دهخدا
محتمی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتماء. پرهیزکننده و نگهدارنده خود را. (آنندراج ). کسی که احتراز میکند و پرهیز مینماید و خود را بازمیدارد. پرهیزکننده . || عاقبت اندیش . (ناظم الاطباء).
-
متحامی
لغتنامه دهخدا
متحامی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) خویشتن را نگهدارنده و پرهیز نماینده . (آنندراج ). هشیار و آگاه و ملتفت و متنبه و دوراندیش . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تحامی شود.
-
بالادار
لغتنامه دهخدا
بالادار. (نف مرکب ) دارای بالا. بلند. متعالی . باعلو. || کشیده قامت . بلندبالا. بلندقامت : سرو بالادار در پهلوی موردچون درازی در کنار کوتهی . منوچهری .|| حافظ و نگهبان بالا. محافظ و نگهدارنده ٔ جهت بالا.
-
باشمقدار
لغتنامه دهخدا
باشمقدار. [ م َ ] (نف مرکب ) (ص ) مرکب از باشماق (باشمق ) ترکی و دار مخفف دارنده ٔ فارسی . یعنی کفشدار. محافظ و نگهدارنده پاافزار. باشماقچی . کفشدار. (یادداشت مؤلف ). رجوع به باشماغچی و باشماقچی شود.
-
آذربادگان
لغتنامه دهخدا
آذربادگان . [ ذَ ] (اِخ ) نام آتشکده ای که در تبریز بوده است و معنی ترکیبی آن نگهدارنده و حافظ و خازن آتش است ، چه آذر به معنی آتش و بادگان به معنی نگهدارنده و خزانه دار و حفظکننده باشد. (از برهان قاطع) : اندر خلافت او [ عمر] اویس بن انیس القرنی به آ...
-
یتاقی
لغتنامه دهخدا
یتاقی . [ ی َ / ی ُ ] (ص نسبی ) پاسبان و نگهدارنده و محافظت کننده . (برهان ). پاسبان و نگهدارنده . (آنندراج ). پاسبان و چوکیدار. (رشیدی ). پاسبان و نگاهبان و محافظ ونگاهدارنده . یتاقدار. (از ناظم الاطباء) : برون شد یزک دار دشمن شناس یتاقی کمر بست بر ...
-
مزدهر
لغتنامه دهخدا
مزدهر. [ م ُ دَ هَِ ] (ع ص ) نگهدارنده ٔ چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). آن که چیزی را نگه میدارد. (ناظم الاطباء). || شادمان شونده به چیزی . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (آنندراج ). آن که شادمان به چیزی میشود. (ناظم الاطب...
-
گاوبان
لغتنامه دهخدا
گاوبان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) نگهدارنده ٔ گاو. محافظ گاو. صاحب گاو. یاری کننده ٔ گاو: بقّار، گاوبان . ثوّار. گاوبان . (منتهی الارب ) : چو شیری که آتش بدم درزنددم گاوبان را بهم برزند. نظامی (از آنندراج ).رجوع به گویار و گاویار و گوبان و گاووان شود.