کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگهدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
امانت نگهدار
لغتنامه دهخدا
امانت نگهدار. [ اَ ن َ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) آنکه ودیعه ٔ کسی را حفظ کند و در موعد بدو برگرداند. امانت دار. (فرهنگ فارسی معین ).
-
خانه نگهدار
لغتنامه دهخدا
خانه نگهدار. [ ن َ / ن ِ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) خانه دار. (ناظم الاطباء). نگهبان خانه .
-
واژههای همآوا
-
نگه دار
لغتنامه دهخدا
نگه دار. [ ن ِ گ َه ْ] (نف مرکب ) نگاهبان . (آنندراج ). حافظ. حامی . (ناظم الاطباء). نگاه دارنده . نگاه دار. (فرهنگ فارسی معین ).حفیظ. پاسدار. محافظ. پشتیبان . گوشدار : لاد را بر بنای محکم نه که نگه دار لاد بن لاد است . فرالاوی .تو ایدر شب و روز بیدا...
-
جستوجو در متن
-
جالیزبان
لغتنامه دهخدا
جالیزبان . (اِ مرکب ) مرکب از جالیز و پسوند بان . دارنده ٔ جالیز نگهدار جالیز. باغبان . خداوند بوستان .
-
شکاربان
لغتنامه دهخدا
شکاربان . [ ش ِ ] (ص مرکب )حافظ شکار. نگهدار شکار. که نگاهبانی و حفاظت شکارگاه کند: قَسْوَر؛ شکاربان تیرانداز. (منتهی الارب ).
-
نکودار
لغتنامه دهخدا
نکودار. [ ن ِ ] (نف مرکب ) نکودارنده . رعایت کننده . ارج نهنده : هم نکودار اصل و فضل و کرم هم نگهدار راز دین و حرم .سنائی .
-
غیرتی
لغتنامه دهخدا
غیرتی . [ غ َ رَ ] (ص نسبی ) رشکین و غیور. غیرتمند. || آنکه دارای ناموس و نگهدار آبروو شرف باشد. (از ناظم الاطباء). رجوع به غیرت شود.
-
حفظکم ا
لغتنامه دهخدا
حفظکم ا. [ ح َ ف ِ ظَ ک ُ مُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدا نگاه دارد شما را. خدا نگهدار شما باد!
-
پهلو نگه داشتن
لغتنامه دهخدا
پهلو نگه داشتن . [ پ َ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پهلو کردن . دوری کردن : تو ای پهلوان کامدی سوی من نگهدار پهلو ز پهلوی من .نظامی .
-
خانه برهم زن
لغتنامه دهخدا
خانه برهم زن . [ ن َ /ن ِ ب َ هََ زَ ] (نف مرکب ) کنایه از کسی که هر چه داشته باشد همه را پاک بباد دهد خواه از آن خود باشد خواه از آن دیگر. مقابل خانه نگهدار. (از آنندراج ).
-
داراد
لغتنامه دهخدا
داراد. (فعل دعایی ) صیغه ٔ دعای فعل داشتن و به معنی «نگهدار باد» بکار رود : «ایزد تعالی ، همیشه ملک را دوستکام داراد». (کلیله و دمنه ).
-
زبان هرزه
لغتنامه دهخدا
زبان هرزه . [ زَ هََ زَ / زِ ] (ص مرکب ) یاوه گو. بیهوده سخن . آنکه خارج از ادب سخن میگوید. رجوع به هرزه زبان شود. || آنکه نگهدار راز نیست و رازی که بدو سپرده اند نگهداری نتواند. رجوع بزبان هرزگی شود.
-
بی یاری
لغتنامه دهخدا
بی یاری . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی یار. بی یار و یاوری . بیکسی . بی دوست و آشنا بودن : به بی یاری اندر جهان یار باش شب و روزش ازبد نگهدار باش . نظامی .|| بی نظیری . بی همتایی .رجوع به بی یار شود.