کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگرانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگرانی
لغتنامه دهخدا
نگرانی . [ ن ِ گ َ ] (حامص ) بینندگی . (فرهنگ فارسی معین ). نگران و ناظر بودن . || انتظار. چشم داشت . (از ناظم الاطباء). ترصد. (یادداشت مؤلف ). || اضطراب . دلواپسی .(ناظم الاطباء). تشویش . (فرهنگ فارسی معین ). || توقف . (ناظم الاطباء). تأمل . (فرهن...
-
واژههای مشابه
-
دل نگرانی
لغتنامه دهخدا
دل نگرانی . [ دِ ن ِ گ َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت دل نگران : دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندیدورنه از جانب ما دل نگرانی دانست . حافظ.|| انتظار. || اندوه و ملالت . (ناظم الاطباء). رجوع به دل نگران شود.
-
جستوجو در متن
-
بی دغدغه
لغتنامه دهخدا
بی دغدغه . [ دَ دَ غ َ / غ ِ ] (ص مرکب ) بی اضطراب و نگرانی . و رجوع به دغدغه شود.
-
بی دل واپسی
لغتنامه دهخدا
بی دل واپسی . [ دِ پ َ ] (ق مرکب ) (از: بی + دل + وا+ پس + ی ) بدون نگرانی . بدون تشویش . بدون اضطراب .
-
بدمو
لغتنامه دهخدا
بدمو. [ ب َ ] (اِ) برمر. (برهان ). برمو. برموز. (برهان ). انتظار و نگرانی . (ناظم الاطباء). رجوع به برمو شود.
-
چشم براهی
لغتنامه دهخدا
چشم براهی . [ چ َ / چ ِ ب ِ ] (حامص مرکب ) انتظار. چشم برراهی . نگرانی . دلواپسی . رجوع به چشم برراهی شود.
-
یرمر
لغتنامه دهخدا
یرمر. [ ی َ م َ ] (اِ) انتظار و نگرانی . (ناظم الاطباء). به معنی انتظار است . (از شعوری ج 2 ورق 443). انتظار و چشم به راه داشتن . (آنندراج ) (برهان ).
-
لومة
لغتنامه دهخدا
لومة. [ م َ ] (ع ص ) رجل ٌلومة؛ مرد نکوهیده . || (اِمص ) «لی فیه لومة»؛ مرا در آن درنگی و نگرانی است . (منتهی الارب ).
-
نظارت
لغتنامه دهخدا
نظارت . [ ن َ رَ ] (ع مص ) نظر کردن و نگریستن به چیزی . (غیاث اللغات ). || مراقبت و در تحت نظر و دیده بانی داشتن کاری . || (اِمص ) نگرانی و دیده بانی به سوی چیزی . || سرکاری چیزی . مباشرت . || حراست . || شغل ناظر و میر سامانی . (ناظم الاطباء)
-
هری
لغتنامه دهخدا
هری . [ هَُرْ ری ] (اِ صوت ، ق ) تعبیر آواز پنهانی دل در حالت ترس و نگرانی . چنانکه در تداول گویند: دلم هری ریخت یا هری تو ریخت . (از یادداشتهای مؤلف ).
-
دل تافتن
لغتنامه دهخدا
دل تافتن . [ دِ ت َ ] (مص مرکب ) نگران شدن . نگرانی پیدا کردن . دلسوختگی پیدا کردن . دل سوختن . || برگرداندن دل : کسی کو بتابد ز پیمانش دل کسی کو بپیچد ز فرمانش سر.قاسم مشهدی (از آنندراج ).
-
زحیر کشیدن
لغتنامه دهخدا
زحیر کشیدن . [ زَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن . اندوهناک بودن . نگرانی داشتن . رنج بردن . فکر کردن . اندوه به دل راه دادن : بهر صورتها مکش چندین زحیربی صداع صورتی ، معنی بگیر.مولوی .
-
شأس
لغتنامه دهخدا
شأس . [ ش َءْس ْ ] (ع مص ) نالیدن از بیماری و درد یا نگرانی . (از ذیل اقرب الموارد). || سخت گردیدن جای . (از ذیل اقرب الموارد) (از متن اللغة). و رجوع به شئس شود.