کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگاهدارنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
نگاه دارنده
لغتنامه دهخدا
نگاه دارنده . [ ن ِ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب )حافظ. (السامی ). راعی . واقی . (منتهی الارب ). عاصم . (یادداشت مؤلف ). نگاه دار. نگه دارنده . نگه دار. که چیزی را نگه می دارد و حفظ می کند و برپای و قائم دارد.- قوه ٔنگاه دارنده ؛ قوه ٔ ماسکه . (فرهنگ فارس...
-
جستوجو در متن
-
جاهدار
لغتنامه دهخدا
جاهدار. (نف مرکب ) نگاهدارنده ٔ مقام هر کس . (ناظم الاطباء).
-
راقب
لغتنامه دهخدا
راقب . [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ناظر و بیننده . || نگاهدارنده . || حریف و رقیب . (ناظم الاطباء). || راصد. (یادداشت مؤلف ).
-
قراد
لغتنامه دهخدا
قراد. [ ق َرْ را ] (ع ص ) نگاهدارنده ٔ کپی و میمون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مخدع
لغتنامه دهخدا
مخدع . [ م ُ دِ ] (ع ص ) پنهان کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). نهنده و نگاهدارنده . (ناظم الاطباء).
-
محافل
لغتنامه دهخدا
محافل . [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) محافظ حسب . نگاهدارنده ٔ حسب . (از منتهی الارب ). آگاه و خبردار از نسب کسی . (ناظم الاطباء).
-
محامی
لغتنامه دهخدا
محامی . [ م ُ ] (ع ص ) حمایت کننده و نگاهدارنده و دفاع کننده . (از منتهی الارب ). || وکیل دادگستری . (از المنجد).
-
محقان
لغتنامه دهخدا
محقان . [ م ِ (ع ص ) کمیز نگاهدارنده . || بسیار میزنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بازبان
لغتنامه دهخدا
بازبان . (اِ مرکب ) بازبار. بازبام . نگاهدارنده ٔ باز. رجوع به بازبار (بازیار) و شعوری ج 1 ورق 180 شود.
-
نحلی
لغتنامه دهخدا
نحلی . [ ن َ ](ص نسبی ) خداوند کبت عسل و نگاهدارنده ٔ آن . (ناظم الاطباء). صاحب نحل . پرورش دهنده و صاحب زنبوران عسل .
-
جانه دار
لغتنامه دهخدا
جانه دار. [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) محافظت کننده . نگاهبان . || نگاهدارنده ٔ اسلحه ٔ جنگ . || (اِمرکب ) رزق و روزی . قوت لایموت . (برهان ) (آنندراج ).
-
سمخة
لغتنامه دهخدا
سمخة. [ س ِ خ َ ] (ع اِمص ) هیئت گوش دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): انه لَحَسَن ُ السِمْخَة؛ نیکو نگاهدارنده مسموعات است . (منتهی الارب ).
-
شهربان
لغتنامه دهخدا
شهربان . [ ش َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شهروان . بزرگ و حاکم و نگاهدارنده ٔ شهر، و آنرا شهریار گفته اند. (از انجمن آرا). مرزبان . (یادداشت مؤلف ).
-
مؤرق
لغتنامه دهخدا
مؤرق . [ م ُءْ رِ ] (ع ص ) مُؤَرِّق . بیداردارنده کسی را. (آنندراج ). بیدار نگاهدارنده و بازدارنده از خواب . (ناظم الاطباء). و رجوع به مُؤَرِّق شود.