کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگاهبانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگاهبانی
لغتنامه دهخدا
نگاهبانی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) حراست و نگهداشت چیزی .(آنندراج ). محافظت . حراست . (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). مراقبت . حرس . (یادداشت مؤلف ). عمل نگاهبان . رجوع به نگاهبان و نگهبانی شود. || (اصطلاح نظامی ) قراولی . کشیک . (فرهنگ فارسی مع...
-
واژههای مشابه
-
نگاهبانی کردن
لغتنامه دهخدا
نگاهبانی کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محافظت . (ترجمان القرآن ). محافظت کردن . حراست کردن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
پاسیده
لغتنامه دهخدا
پاسیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نگاهبانی شده . پاس داشته .
-
استرعاء
لغتنامه دهخدا
استرعاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نگاهبانی فرمودن کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نگهبانی کردن خواستن . (زوزنی ). نگاه داشتن خواستن . (منتهی الارب ). استحفاظ. نگاه داشتن و حفظ از کسی خواستن . نگاهبانی از کسی طلبیدن . || نگاهبانی کردن . (منتهی الارب ). || استم...
-
پادگان
لغتنامه دهخدا
پادگان .[ دِ ] (اِ مرکب ) گروهی از سربازان که در مکانی جای گزیده و بحفظ و نگاهبانی آن گماشته شده باشند. (فرهنگستان ). و آنرا پیشتر از این ساخلو میگفتند. و پاد بمعنی محافظت و نگاهبانی است . رجوع به بادگان شود.
-
نوزرون
لغتنامه دهخدا
نوزرون . [ زَ ] (اِخ ) نام فرشته ای که نگاهبانی می کند درخت تازه نشانده را ومحافظت اشجار به عهده ٔ وی می باشد. (ناظم الاطباء).
-
ساخلو
لغتنامه دهخدا
ساخلو. [ ل ُ ] (ترکی ، اِ) گروهی از سربازان که در مکانی جای گزیده وبحفظ و نگاهبانی آن گماشته شده باشند. این کلمه ترکی است و فرهنگستان پادگان را بجای آن برگزیده است .
-
شکاربان
لغتنامه دهخدا
شکاربان . [ ش ِ ] (ص مرکب )حافظ شکار. نگهدار شکار. که نگاهبانی و حفاظت شکارگاه کند: قَسْوَر؛ شکاربان تیرانداز. (منتهی الارب ).
-
قراول کشیدن
لغتنامه دهخدا
قراول کشیدن . [ ق َ وُ ک َ /ک ِ دَ ] (مص مرکب ) نگاهبانی کردن . (ناظم الاطباء).
-
اهطاس
لغتنامه دهخدا
اهطاس . [ اَ ] (اِ) زری که شحنه از مردم بازار بپاداش پاسبانی و نگاهبانی می خواهد. || شحنه ٔ بازار. احداث . (ناظم الاطباء). و رجوع به احداث شود.
-
حراست
لغتنامه دهخدا
حراست . [ ح ِس َ ] (ع مص ) نگاهبانی کردن . نگاه داشتن . (ترجمان عادل بن علی ). پاسبانی . نگاهبانی . نگهبانی . حفظ. نگاهداری . مراقبت . رقابت . پاسبانی کردن . (دهار) (ترجمان عادل بن علی ). نگاهبانی کردن چیزی یا کسی را. نگه داشتن . (تاج المصادر بیهقی )...
-
رقاب
لغتنامه دهخدا
رقاب . [ رِ ] (ع مص ) مصدر به معنی مراقبة. (منتهی الارب ). نگاهبانی کردن چیزی را. || ترسیدن : راقب اﷲ فی امره ؛ ای خافه . (ناظم الاطباء). رجوع به مراقبة شود.
-
مقاوة
لغتنامه دهخدا
مقاوة. [ م ُ وَ ] (ع اِمص ) محافظت . صیانت . نگاهبانی . مَقو. مَقوة. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مقْو و مقْوة شود.