کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکهت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکهت
لغتنامه دهخدا
نکهت . [ ن َ هََ ] (اِخ ) عبداﷲ (ملا...). مؤلف صبح گلشن این بیت را از او نقل کرده است :شبی که داغ تو سوزم به دل چنان خواهم که همچو شمع شود زندگی تمام مرا.رجوع به صبح گلشن ص 539 شود.
-
نکهت
لغتنامه دهخدا
نکهت . [ ن َ هََ ] (ع اِ) بوی دهان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). نکهة : همانا که برزد یکی تیز دم شهنشاه از آن دم زدن شد دژم بپیچید و در جامه زو سر بتافت که از نکهتش بوی ناخوب یافت . فردوسی . || بوی خوش دهان . رجوع به نکهة شود : بوید به سحرگاهان از...
-
واژههای مشابه
-
نکهت سمرقندی
لغتنامه دهخدا
نکهت سمرقندی . [ن َ هََ ت ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) (ملا...) از شاعران قرن یازدهم است . به سال 1082 هَ . ق . درگذشت . او راست :چون خم می وسعت مشرب تلافی می کندبر سر یک خشت اگر بنیاد باشد خانه را. (از تذکره ٔ نصرآبادی ص 440).و رجوع به صبح گلشن ص 539 شود.
-
نکهت شیرازی
لغتنامه دهخدا
نکهت شیرازی . [ ن َ هََ ت ِ ] (اِخ ) رضا شیرازی (آقا...)، متخلص به نکهت . از شاعران قرن دوازدهم است . او راست :تا تو در آینه دیدی به منت لطف نمانداین ستم کاش که بر جان سکندر می شد.(از مقالات الشعراء ص 819).
-
نکهت کرمانی
لغتنامه دهخدا
نکهت کرمانی . [ ن َ هََ ت ِ ک ِ ] (اِخ ) محمدبیگ کرمانی ، متخلص به نکهت . از شاعران معاصر نادرشاه است و به حکم او به ناحق مقتول گردیده است . او راست :به خضر رشک مبر کآب زندگی داردبه او حلال که او تاب زندگی دارد.(از صبح گلشن ص 538).
-
نکهت لکهنوئی
لغتنامه دهخدا
نکهت لکهنوئی . [ ن َ هََ ت ِ ل َ هََ ] (اِخ ) قاضی ظهورالحسن خان بن منشی تجمل حسین خان لکهنوئی ،متخلص به نکهت . از پارسی گویان قرن سیزدهم هندوستان و از معاصران مؤلف تذکره ٔ روز روشن است . او راست :چه پروا گر نگوید حال زار من کسی باتوکه از حال دل دلد...
-
نکهت حیدرآبادی
لغتنامه دهخدا
نکهت حیدرآبادی . [ ن َ هََ ت ِ ح َ دَ ] (اِخ ) غلام یحیی حیدرآبادی از پارسی گویان هند و معاصر ترکی است . رجوع به سخنوران چشم دیده ص 120 و فرهنگ سخنوران شود.
-
مشک نکهت
لغتنامه دهخدا
مشک نکهت . [ م ُ / م ِ ن َ هََ ] (ص مرکب ) که دمش خوشبوی باشد. که چون مشک خوشبوی باشد : دهان صبا مشک نکهت شد از می به بوی می اندر صبا می گریزم . خاقانی .ورجوع به مشک و نکهت شود.
-
واژههای همآوا
-
نکهة
لغتنامه دهخدا
نکهة. [ ن َ هََ ] (ع اِ) بوی دهان . (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ازکنزاللغات و صراح ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (ازاقرب الموارد). || بوی خوش . (آنندراج ). رجوع به نکهت شود. || اسم است از نَکْه . (از متن اللغة). یک بار تنفس کردن با بینی . (از اق...
-
نکحة
لغتنامه دهخدا
نکحة. [ ن ُ ک َ ح َ ] (ع ص ) بسیارنکاح . (مهذب الاسماء). نُکَح . (منتهی الارب ). رجوع به نُکَح شود.
-
جستوجو در متن
-
نازک مشام
لغتنامه دهخدا
نازک مشام . [ زُ م َ ] (ص مرکب ) نازک دماغ . که مشامی حساس دارد : بس که در بزمی نسیمی گشته ام نازک مشام نکهت گلهای باغ از خار صحرا می کشم .؟ (از آنندراج ).
-
اعتبار شکستن
لغتنامه دهخدا
اعتبار شکستن . [ اِ ت ِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) رونق چیزی را از بین بردن . بی ارزش ساختن : آن نکهت از کجاست نفسهای تیره راتا اعتبار نافه ٔتاتار بشکند.حزین اصفهانی (از ارمغان آصفی ).