کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکبت
لغتنامه دهخدا
نکبت . [ ن ِ / ن َ ب َ ] (از ع ، اِمص ، اِ) آسیب . (صحاح الفرس ) (دهار). رنج . خستگی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). زیان . ضرر. آزرم . (زمخشری ) (یادداشت مؤلف ). مصیبت . بلا و سختی روزگار. بدی . (یادداشت مؤلف ). مشقت . (ناظم الاطباء). نکبة : شاد ...
-
واژههای مشابه
-
نکبت آور
لغتنامه دهخدا
نکبت آور. [ ن ِ ب َ وَ ] (نف مرکب ) که مایه ٔ فقر و ذلت و بدبختی است . که موجب نکبت و خواری است .
-
نکبت بار
لغتنامه دهخدا
نکبت بار. [ ن ِ ب َ ] (نف مرکب ) توأم با نکبت . (فرهنگ فارسی معین ).
-
نکبت خانه
لغتنامه دهخدا
نکبت خانه . [ ن ِ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای ذلت و خواری و فلاکت . جائی که مردمان فرومایه منزل دارند. (ناظم الاطباء).
-
ننگ و نکبت
لغتنامه دهخدا
ننگ و نکبت . [ ن َ گ ُ ن ِ ب َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) در تداول ، بدپک وپوز.
-
واژههای همآوا
-
نکبة
لغتنامه دهخدا
نکبة. [ ن َ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) رنج . سختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مصیبة. (اقرب الموارد) (متن اللغة) (ناظم الاطباء). ج ، نکوب ، نَکَبات . || افلاس . ادبار. و با لفظ آوردن مستعمل است . (از آنندراج ). رجوع به نکبت شود. || (مص ) رنج وسختی رسانی...
-
نکبة
لغتنامه دهخدا
نکبة. [ ن ُ ب َ ] (ع اِ) انبار گندم کیل و وزن ناکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقداری طعام غیرمعین و وزن ناشده . (از المنجد). صبرة من الطعام . (اقرب الموارد). ج ، نُکَب .
-
جستوجو در متن
-
نکبات
لغتنامه دهخدا
نکبات . [ ن َ ک َ ] (ع اِ) ج ِ نَکْبة. رجوع به نَکْبة شود. || ج ِ نِکْبَت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نِکْبَت شود.
-
دروغسان
لغتنامه دهخدا
دروغسان . [ دُ ] (ص مرکب ) چون دروغ : تا ظن نبری که هیچ نکبت زین حکم دروغسان ببینم .خاقانی .
-
محنت بار
لغتنامه دهخدا
محنت بار. [ م ِ ن َ ] (نف مرکب ) اندوه بار. سختی آور. رنج آور. نکبت بار. سخت . پرمشقت .
-
کبیش
لغتنامه دهخدا
کبیش . [ ک ُ ب َ ] (اِخ ) جایی است . (منتهی الارب ). مصغر کبش ، نام موضعی است . راعی گفت : جعلن حُبیا بالیمین و نکبت کبیشاً لورد من ضئیدة باکر.(از معجم البلدان ).
-
فلاکت بار
لغتنامه دهخدا
فلاکت بار. [ ف َ ک َ ] (نف مرکب ) فلاکت بارنده . آنچه فلاکتش هویدا باشد. حاکی از نکبت و بدبختی : وضع فلاکت باری داشت . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فلاکت شود.