کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نچ
لغتنامه دهخدا
نچ . [ ن ُ / ن ُچ چ ] (اِ صوت ) نه ! (آنندراج از گل کشتی ). در تداول کودکان ، بیشتر به مزاح ، نه ! لا! (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
نچ نچ
لغتنامه دهخدا
نچ نچ . [ ن ُ ن ُ ] (اِ صوت ) صدائی که به علامت تأسف از کار ناخوشایند یا غیرمنتظری که دیگری کرده است از دهان برآرند، یا هنگامی که بخواهند از تأیید کار و سخن کسی سر باززنند.
-
نچ نچ کردن
لغتنامه دهخدا
نچ نچ کردن . [ ن ُ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ،تأسف خوردن بر کاری که دیگری کرده است و تأیید نکردن آن . || مِن مِن کردن . خرده گیری کردن .
-
جستوجو در متن
-
فرناس
لغتنامه دهخدا
فرناس . [ ف َ ] (ص ) درهندی باستان پر + نچ ، درسنسکریت پرناچه . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). غافل و نادان . (برهان ). غافل . نادان طبع. کم مایه . (یادداشت به خط مؤلف ) : این جهان سربه سر همه فرناس نز جهان من یگانه فرناسم . بوشکور.گفت نقاش چون که نشنا...