کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَّهْدِي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صاید نهدی
لغتنامه دهخدا
صاید نهدی . [ ی ِ دِ ن َ ] (اِخ ) صاحب تنقیح المقال گوید: برید عجلی از ابی عبداﷲ در تفسیر آیه ٔ «هل انبئکم علی من تنزل الشیاطین ، تنزل علی کل افاک اثیم » (قرآن 2/26-221) آرد: که شیاطین بر هفت افاک اثیم نازل شدند و یکی از آن هفت تن صاید نهدی است . حسن...
-
صائد نهدی
لغتنامه دهخدا
صائد نهدی . [ ءِ دِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به صائدیة و صاید نهدی شود.
-
علی نهدی
لغتنامه دهخدا
علی نهدی . [ ع َ ی ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن عبدالواحدبن علی بن جعفر نهدی حمیری . فاضل قرن چهارم هَ . ق . او راست : المأثور من العمل فی الشهور. (از معجم المؤلفین ).
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحدبن علی بن جعفر نهدی حمیری . رجوع به علی نهدی شود.
-
ابوالوازع
لغتنامه دهخدا
ابوالوازع . [ اَ بُل ْ زِ ] (اِخ ) نهدی . محدث است .
-
علی حمیری
لغتنامه دهخدا
علی حمیری . [ ع َ ی ِ ح ِ ی َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحدبن علی بن جعفر نهدی حمیری . رجوع به علی نهدی شود.
-
زهیر
لغتنامه دهخدا
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن مالک نهدی . رجوع به ابوالوازع شود.
-
قدام
لغتنامه دهخدا
قدام . [ ق َ م ِ ] (اِخ ) نام اسب عبداﷲبن عجلان نهدی . (منتهی الارب ).
-
مالک
لغتنامه دهخدا
مالک . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل نهدی کوفی . رجوع به ابوغسان مالک ... شود.
-
صائدیة
لغتنامه دهخدا
صائدیة. [ ءِ دی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از غُلات ، اصحاب صائد نهدی معاصر امام صادق و صائد و بیان نهدی از فرقه ٔ کربیه بودند و بعقیده ٔ آنان محمدبن الحنفیة مهدی منتظر است . (خاندان نوبختی ص 258).
-
ذوالحبکة
لغتنامه دهخدا
ذوالحبکة. [ ذُل ْ ح َ ب َ ک َ ] (اِخ ) لقب عُبیدَة یا عبده ٔ نهدی ابن سعد است .
-
ابوعثمان
لغتنامه دهخدا
ابوعثمان . [اَ ع ُ ] (اِخ ) او از پدر خویش و او از معقل بن یسار روایت کند. و این ابوعثمان غیر ابوعثمان نهدی است .
-
جرار
لغتنامه دهخدا
جرار. [ ج َرْ را ] (اِخ ) ابوالعوام فایدبن کیسان به این کلمه شهرت دارد. او از ابوعثمان نهدی روایت کند و حمادبن سلمة و جمع کثیری جز او از وی روایت دارند. (از لباب الانساب ).
-
عزوری
لغتنامه دهخدا
عزوری . [ ع َزْ وَ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به عزورة که جد ابومحمد سلیمان بن ربیعبن هشام بن عزوربن مهلهل نهدی عزوری کوفی است . وی به سال 274 هَ .ق . درگذشته است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).