کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَدید بَدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ندید
لغتنامه دهخدا
ندید. [ ن َ ] (ع اِ) مانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار). همتا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). ند. (اقرب الموارد). نظیر. (غیاث اللغات ). شبیه . عدیل . مثل . ج ، نُدَداء، انداد : شمه ٔ خلق تو...
-
ندید
لغتنامه دهخدا
ندید. [ ن َ ] (ن مف مرکب ) نادیده . ندیده .نوکیسه . تازه به عرصه رسیده . رجوع به ندیده و نیز رجوع به ندیدبدید شود. || (مص مرخم منفی ، اِمص ) ندیدن . مقابل دید به معنی دیدن . || انکار. عدم قبول . عدم رغبت . بی عنایتی . (یادداشت مؤلف ).- چشم ندیدش به ...
-
بدید و ندید
لغتنامه دهخدا
بدید و ندید. [ ب َ دی دُ ن َ ] (ص مرکب ) پست و دون همت و کوتاه نظر. (لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). ندید بدید.
-
واژههای همآوا
-
ندیدبدید
لغتنامه دهخدا
ندیدبدید. [ ن َ ب َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تازه به دوران رسیده . تازه به عرصه رسیده . نوخاسته . نودولت . نوکیسه .- امثال : ندیدبدید وقتی که دید به خودش چسید .|| خرده نگرش . اندک بین . اندک نگرش . که کم به چشم اوزیاد آید. (یادداشت مؤلف ). || سخت لئی...