کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوکفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوکفته
لغتنامه دهخدا
نوکفته . [ ن َ / نُو ک َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نوشکفته : گل سرخ نوکفته بر بار گوئی برون کرده حوری سر از سبز چادر.ناصرخسرو.
-
جستوجو در متن
-
کفته
لغتنامه دهخدا
کفته . [ ک ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) شکفته . (فرهنگ فارسی معین ) : لبت گویی که نیم کفته گل است می و نوش اندر او نهفتستی . طیان .بسبزه درون لاله ٔ نوشکفته عقیق است گویی به پیروزه اندر. فرخی .گل سرخ نوکفته بر بارگویی برون کرده حوری سر از سبزچادر. ناصرخسرو ...
-
چادر
لغتنامه دهخدا
چادر.[ دَ / دِ / دُ ] (اِ) خیمه . سایبان . بالاپوش زنان . ردا. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). پارچه ای که زنان برای پوشانیدن چهره و دستها و سایر اعضا و البسه بر روی همه ٔ لباسها پوشند. جامه ٔ رویین زنان . جامه ٔ بی آستین زبرین زنان که تمام سر و تن و پ...