کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوکر
لغتنامه دهخدا
نوکر. [ ن َ / نُو ک َ ] (ص ، اِ) چاکر. (غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (رشیدی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خدمتکار خوب . (انجمن آرا). خدمتکار. فرمانبردار. (ناظم الاطباء). ملازم . (برهان قاطع) (انجمن آرا)(ناظم الاطباء). گماشته . خدمتکار مرد. م...
-
واژههای مشابه
-
کهنه نوکر
لغتنامه دهخدا
کهنه نوکر. [ ک ُ ن َ / ن ِ ن َ / نُو ک َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نوکر قدیمی . || سخت گربز در تملق آقا ودزدی از مال او. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
قره نوکر
لغتنامه دهخدا
قره نوکر. [ ق َ رَ ن َ / نُو ک َ ] (از ترکی ، اِ مرکب ) نوکر سیاه . غلام سیاه ، و در تداول امروز کنایه ازکسی است که در مقام نوکری به هر کار پستی تن دهد.
-
بی نوکر
لغتنامه دهخدا
بی نوکر. [ ن َ / نُو ک َ ] (ص مرکب ) (از: بی + نوکر) بدون خدمتکار. صاحب غیاث اللغات و بتبع اوآنندراج گوید: بمعنی شخص نوکری پیشه که بجایی نوکر نباشد غلط است . بمعنی صحیح نانوکرست چه لفظ نا برای نفی بر مشتقات و صفات آید چنانچه اسم فاعل و اسم مفعول و صف...
-
جستوجو در متن
-
نواکر
لغتنامه دهخدا
نواکر. [ ن َ ک ِ ] (اِ) در تداول عوام ، ج ِ کلمه ٔ فارسی نوکر است به سیاق عربی .
-
نوملازم
لغتنامه دهخدا
نوملازم . [ ن َ / نُو م ُ زِ ] (ص مرکب ) نوکر تازه ٔ ناآزموده و شاگرد. (ناظم الاطباء).
-
هانی
لغتنامه دهخدا
هانی ٔ. [ ن ِءْ ] (ع ص ) نوکر. خادم . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
یتیم چاروادار
لغتنامه دهخدا
یتیم چاروادار. [ ی َ چارْ ] (اِ مرکب ) شاگرد مکاری . شاگرد و نوکر چاروادار. شاگرد و وردست چاروادار. (یادداشت مؤلف ).
-
مجرائی
لغتنامه دهخدا
مجرائی . [ م ِ ] (ص ) مأخوذ از تازی ،کسی که به وظیفه و تکلیف خود عمل می کند مانند نوکر و وزیر و جز آن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
مقتتی
لغتنامه دهخدا
مقتتی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نوکرگیرنده و کرایه دار نوکر و خدمتگار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
خلابش
لغتنامه دهخدا
خلابش . [ خ َ ب َ ] (اِ) نوکر و ملازم و مرسوم خوار بزبان مردم گیلان . (برهان قاطع).
-
خواصی
لغتنامه دهخدا
خواصی .[ خ َ ] (اِ) آن جایی از نشستگاه پشت فیل که نوکر و ملازم در عقب سر آقای خود می نشینند. (ناظم الاطباء).
-
خوگ
لغتنامه دهخدا
خوگ . [ خ َ وَ ] (اِ) نوکر. چاکر. خدمتکار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 371).