کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوکار
لغتنامه دهخدا
نوکار. [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) مبتدی و بی وقوف در کار. کم تجربه . کسی که تازه به شغلی یا هنری پرداخته . تازه کار. مبتدی . || شاگرد. تلمیذ. (ناظم الاطباء). || نوکر. (فرهنگ فارسی معین ) : ملک ناصرالدین علی ملک را که از اعیان ملوک بود و از قبل بیکی شریک...
-
واژههای مشابه
-
نوکار گزی
لغتنامه دهخدا
نوکار گزی . [ ن َ رِ گ َ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگالی بخش برازجان شهرستان بوشهر، در 29 هزارگزی جنوب غربی برازجان و 8 هزارگزی جاده ٔ شیراز به بوشهر، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 141 تن سکنه دارد. آبش از چاه ، محصولش غلات ، شغل مردمش زراعت است . (ا...
-
نوکار مخی
لغتنامه دهخدا
نوکار مخی . [ ن َ رِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگالی بخش برازجان در 7 هزارگزی جاده ٔ شیراز به بوشهر. در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 141 تن سکنه دارد. آبش از چاه ، محصولش غلات ، شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
جستوجو در متن
-
نوکاری
لغتنامه دهخدا
نوکاری .[ ن َ / نُو ] (حامص مرکب ) تازه کار بودن . مبتدی بودن . (فرهنگ فارسی معین ). نوکار بودن . رجوع به نوکار شود. || (اصطلاح مقنیان ) با کاری تازه بر طول قنات افزودن . رجوع به نوکار شود. || نوکری . (فرهنگ فارسی معین ) : او را یرلیغ و پایزه ٔ سرشیر...
-
نونیاز
لغتنامه دهخدا
نونیاز. [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) کسی که تازه به کاری درآمده باشد. (رشیدی ) (جهانگیری ). شخصی که تازه به عرصه آمده است . (برهان قاطع). نوبه پاآمده . نوکار. (آنندراج ). مبتدی . (جهانگیری ) (رشیدی ) (برهان قاطع). || هرچیزی که تازه به عرصه آمده و تازه پید...