کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نؤم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نؤم
لغتنامه دهخدا
نؤم . [ ن َ ئو ](ع ص ) خوابنده . (ناظم الاطباء). رجوع به نؤوم شود.
-
واژههای مشابه
-
نوم
لغتنامه دهخدا
نوم . [ ن َ ] (ع اِ) خواب . (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غنودگی . (ناظم الاطباء). منام . سبات . مقابل یقظه . (یادداشت مؤلف ) : اسب جانها را کند عاری ز زین معنی النوم اخ الموت است این . مولوی .نام کالانعام ک...
-
نوم
لغتنامه دهخدا
نوم . [ ن ُ وَ ] (ع ص ) رجل نوم ؛ مردی بسیارخواب . (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ). کثیرالنوم . (اقرب الموارد). نؤم . نُوَمَة. (متن اللغة).
-
نوم
لغتنامه دهخدا
نوم . [ ن ُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نائم . رجوع به نائم شود. || ج ِ نائمة. رجوع به نائمة شود.
-
جستوجو در متن
-
انوام
لغتنامه دهخدا
انوام . [ اَن ْ ] (ع اِ) ج ِ نوم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به نوم شود.
-
نیام
لغتنامه دهخدا
نیام . (ع اِ) خواب . نوم .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ، اِ)ج ِ نائم . رجوع به نائم شود. || (مص ) نوم . (منتهی الارب ) (متن اللغة). رجوع به نَوم شود.
-
انیام
لغتنامه دهخدا
انیام . [ اَن ْ ] (ع اِ) ج ِ نوم . خوابها. (غیاث اللغات ).
-
یقظة
لغتنامه دهخدا
یقظة. [ ی َ ق َ ظَ ] (ع اِمص ) یقظه . بیداری . خلاف نوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از غیاث ). بیداری . (دهار). مقابل نوم .- بین النوم و الیقظة ؛ میان خواب و بیداری . (یادداشت مؤلف ).
-
کونیان
لغتنامه دهخدا
کونیان . (اِ) به معنی خواب باشدکه نوم خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
نومیدن
لغتنامه دهخدا
نومیدن . [ ن َ / نُو دَ ] (مص جعلی ) خوابیدن . غنودن . آرامیدن . (ناظم الاطباء). مصدر جعلی است از «نوم » عربی + «یدن ».
-
هبغة
لغتنامه دهخدا
هبغة. [ هََ غ َ ] (ع اِ) اسم از هبوغ . (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). خواب . نوم .
-
استثخان
لغتنامه دهخدا
استثخان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استثخان نوم بر کسی ؛ غلبه کردن خواب بر وی . (از منتهی الارب ).
-
خواب دیو
لغتنامه دهخدا
خواب دیو. [ خوا / خا ب ِ وْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوم طولانی با نفیر غیرطبیعی . (یادداشت مؤلف ).