کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نون به نون نرسیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انوان
لغتنامه دهخدا
انوان . [ اَن ْ ] (ع اِ) ج ِ نون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ نون به معنی ماهی . (از آنندراج ). رجوع به نون شود.
-
نینان
لغتنامه دهخدا
نینان . (ع اِ) جمع نون به معنی ماهی است . رجوع به نون شود.
-
نن
لغتنامه دهخدا
نن . [ ن ُ ] (اِ) نون . حرفی است از حروف تهجی . (آنندراج ). رجوع به نون و «ن » شود.
-
شبلان
لغتنامه دهخدا
شبلان .[ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شبل با الف و نون نسبت .
-
امتان
لغتنامه دهخدا
امتان . [ اُم ْ م َ ] (اِ)ج ِ امت است با الف و نون فارسی . رجوع به امت شود.
-
حصنی
لغتنامه دهخدا
حصنی . [ ح ِ ] (ص نسبی ) منسوب به حصن . (الانساب سمعانی ). || منسوب به حصنان . کسائی گفته است : چون تلفظ دو نون حصنینی سنگین بود بیکی اکتفا کردند بر خلاف بحرین که بحرینی گویند. یاقوت گوید: و این دلیل منتقض است به جنّان و جنانی . که سه نون را جمع کرده...
-
هتگفت
لغتنامه دهخدا
هتگفت . [ هََ / هَُ گ ُ ] (ص ) هنگفت . (ناظم الاطباء).برهان قاطع در ذیل هنگفت آورده : «صاحب مؤیدالفضلا به جای نون به تای قرشت آورده است که هتگفت باشد و در جای دیگر نیز به تای قرشت نوشته اند.» به احتمال قوی تاء تصحیف نون است و کلمه ٔ هتگفت مصحف هنگفت...
-
لاغینه
لغتنامه دهخدا
لاغینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) درختی است که [ منبت او در پستی کوه باشد که ] آب از بالای آن بتدریج فرود آید و جمع شود و به این معنی به حذف نون هم به نظر آمده است که لاغیه باشد و بجای نون ثای مثلثه هم دیده شده است که لاغیثه باشد اﷲاعلم . (برهان ). رجوع به...
-
ن
لغتنامه دهخدا
ن . (ع حرف ) علامت تنوین است ، و آن «نون » ساکن زائدی است که در تلفظ به آخر اسم آید و نوشته نشود: کتاب (در تلفظ: کتابِن ْ). (المنجد). و گاه در فارسی «ن » تنوین به الف بدل و تلفظ و نوشته شود: عمداً (که هم عمدن تلفظ می شود و هم عمدا):رخسار روز پرده بعم...
-
نونا
لغتنامه دهخدا
نونا. (اِ) در زبان کلدانی برج حوت را نونا گویند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نون شود.
-
غریچی
لغتنامه دهخدا
غریچی . [غ َ ] (اِ) سرمای سخت . (برهان قاطع) (آنندراج ). سرماو غرنیچی به اضافه ٔ نون نیز آمده . (فرهنگ رشیدی ).
-
تاوان
لغتنامه دهخدا
تاوان . (اِخ ) بلوکی است به ایالت «اندْر - اِ- لوار» فرانسه و در شهرستان «شی نون » واقع است .
-
لجیف
لغتنامه دهخدا
لجیف . [ ل َ ] (ع ص ) تیر پهن پیکان (صواب نجیف به «نون » است ). (منتهی الارب ).
-
اشاهم
لغتنامه دهخدا
اشاهم . [ اُ هَُ ] (اِخ ) و اشاهن به نون نیز گویند. موضعی است در شعر ابن احمر. (معجم البلدان ).
-
ثبیتة
لغتنامه دهخدا
ثبیتة. [ ث ُ ب َ ت َ ] (اِخ ) بنت ضحاک . صحابیه است یا آن نبیتة به نون است . (منتهی الارب ).