کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوشیدن
لغتنامه دهخدا
نوشیدن . [ دَ ] (مص ) آشامیدن . (ناظم الاطباء). گساردن . درکشیدن . زدن . آشامیدن با لذتی تمام . (یادداشت مؤلف ) : به شادی زمانی برآریم کام ز جمشید گوئیم و نوشیم جام . فردوسی .دشمن ز دو پستان اجل شیر بنوشدبگذارد حنجر به دم خنجر پیکار. منوچهری .که چوپ...
-
نوشیدن
لغتنامه دهخدا
نوشیدن . [ دَ ] (مص ) نیوشیدن . شنیدن . (آنندراج ). استماع . شنیدن . شنودن . اطاعت کردن . نیز رجوع به نیوشیدن شود : ندانند درمان آن را به بنداگر بد نخواهی تو می نوش پند. فردوسی .گوش آن کس نوشد اسرار جلال کاو چوسوسن ده زبان افتاده لال . مولوی .لیک کوت...
-
واژههای مشابه
-
پیمانه نوشیدن
لغتنامه دهخدا
پیمانه نوشیدن . [ پ َ / پ ِ ن َ / ن ِ نو دَ ] (مص مرکب ) پیمانه خوردن . پیمانه زدن . کنایه از شرابخواری است . (آنندراج ) : نمیدانم کجا پیمانه می نوشد که باز امشب کباب دل نمک سود است از گلگشت مهتابش .معزفطرت (از آنندراج ).
-
جام نوشیدن
لغتنامه دهخدا
جام نوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از شراب خوردن . (آنندراج ). باده خوردن . می زدن . جام پیمودن . جام زدن . جام خوردن : مرا کین دولت امروز است در چنگ بدولت چون ننوشم جام گلرنگ .امیرخسرو (از آنندراج ).
-
زهر نوشیدن
لغتنامه دهخدا
زهر نوشیدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) خوردن زهر. نوشیدن سم . || تحمل طعن دیگران نمودن . (از آنندراج ).
-
ساغر نوشیدن
لغتنامه دهخدا
ساغر نوشیدن . [ غ َ دَ ] (مص مرکب ) شراب خوردن . (آنندراج ) (استینگاس ). باده نوشیدن .باده کشیدن . پیمانه زدن . پیمانه پیمودن . پیاله خوردن . شراب زدن . شراب نوشیدن . صراحی کشیدن . قدح پیمودن .قدح زدن . می زدن . می نوشیدن . می کشیدن : ز دمسردی واعظان...
-
شیر نوشیدن
لغتنامه دهخدا
شیر نوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) شیر خوردن . از پستان مادر شیر خوردن . (یادداشت مؤلف ) : شیری که به کودکی لبم نوشیده ست اکنون ز بناگوشم برزوشیده ست . عسجدی .رجوع به شیرنوش و شیر خوردن شود.
-
باده نوشیدن
لغتنامه دهخدا
باده نوشیدن . [ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) می خوردن . شراب خوردن . می گساردن . میخواری . شرابخواری . میخوارگی . باده پیمائی . شرابخوارگی . می گساری . باده خواری . باده گساری کردن . باده گرفتن . باده کشیدن . باده نوشیدن . می زدن . باده خوردن . باده گسارد...
-
جرعه نوشیدن
لغتنامه دهخدا
جرعه نوشیدن . [ ج ُ ع َ / ع ِ دَ ] (مص مرکب ) یک آشام یا شراب نوشیدن . جرعه زدن : شاه اگر جرعه ٔ رندان نه بحرمت نوشدالتفاتش بمی صاف و مروق نکنیم . حافظ (از ارمغان آصفی ).رجوع به جرعه زدن شود.
-
خون نوشیدن
لغتنامه دهخدا
خون نوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) خون آشامیدن . خون خوردن . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
نوشدن
لغتنامه دهخدا
نوشدن . [ ش ِ دَ ] (مص ) نوشیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوشیدن شود.
-
نانوشیدن
لغتنامه دهخدا
نانوشیدن . [ دَ ] (مص منفی ) نیاشامیدن . مقابل نوشیدن . رجوع به نوشیدن شود.
-
هفت هفت
لغتنامه دهخدا
هفت هفت . [ هََ هََ / هَُ هَُ ] (اِ صوت ) صدای جرعه جرعه نوشیدن آب ، دم به دم نوشیدن . (یادداشت مؤلف ): ذلج ؛ هفت هفت نوشیدن آب را. (منتهی الارب ).