کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوشده
لغتنامه دهخدا
نوشده . [ ن َ / نُو ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) تازه شده . از صورت کهنگی به تازگی و نوی درآمده . || تغییریافته . دگرگون شده . تحول یافته . که تغییرصورت و ظاهر داده است . || حادث ، برابر قدیم . (انجمن آرا) (آنندراج ). نو. تازه . جدید. نوشو. (ناظم الاطب...
-
جستوجو در متن
-
حادث
لغتنامه دهخدا
حادث . [ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حدوث . نو. تازه . نوشده . نوشونده . (مهذب الاسماء). نوآورده . ج ، حوادِث . (تاج العروس ). || (اصطلاح فلسفه ) مُحدَث ، مقابل قدیم . آنکه آغاز دارد. || جرجانی در تعریفات آرد: الحادث مایکون مسبوقا بالعدم و یسمی حدوثا زم...
-
نو شدن
لغتنامه دهخدا
نو شدن . [ ن َ / نُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) و نو گردیدن و نو گشتن ؛ تازه شدن : چه گفت اندر این موبد پیشروکه هرگز نگردد کهن گشته نو. فردوسی .نو شده ای نوشده کهن شود آخرگرچه به جان کوه قارنی به تن آهن . ناصرخسرو. || جوان شدن : به جائی رسیدی هم اندر سخن که...