کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشته شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سنگ نوشته
لغتنامه دهخدا
سنگ نوشته . [ س َ ن ِ وِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به سنگ نبشته شود.
-
جستوجو در متن
-
محکی
لغتنامه دهخدا
محکی . [ م َ کی ی ] (ع ص ) بیان شده . گفته شده . || بازگفته شده . نقل شده . || نوشته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به حکایت شود.
-
محکوک
لغتنامه دهخدا
محکوک . [ م َ ] (ع ص ) حک شده . تراشیده شده . (ناظم الاطباء). کنده کاری شده . نگین که بر آن کنده شده باشد. (آنندراج ). || آنچه از خطوط یا کلمات نوشته که تراشیده و محو شده باشد. حک شده .
-
مثبت
لغتنامه دهخدا
مثبت . [ م ُ ث َ ب ب َ ] (ع ص ) برقرار داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). برجای داشته شده و ثابت گردانیده . (ناظم الاطباء). || ثبت شده و نوشته شده . (ناظم الاطباء).
-
مستنسخ
لغتنامه دهخدا
مستنسخ . [ م ُ ت َ س َ ] (ع ص ) استنساخ شده . رونویس شده . کتابت شده از روی نوشته ای دیگر. رجوع به استنساخ شود.
-
مزبور
لغتنامه دهخدا
مزبور. [ م َ ] (ع ص ، اِ) نبشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نبشته شده و در پیش ذکر شده و مذکور و در پیش گفته شده . (ناظم الاطباء). نوشته شده . (فرهنگ نظام ). نوشته . مذکور. مکتوب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ) نامه . (فرهنگ نظ...
-
مکتب
لغتنامه دهخدا
مکتب . [ م ُ ک َت ْ ت َ ] (ع ص ) خوشه ای که بعض بر آن خورده باشند. (منتهی الارب ). خوشه ای که پاره ای از بر آن را خورده باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوشته شده . (آنندراج ). کتیبه ٔ آماده شده و فراهم آورده و نوشته شده . (ناظم الاطباء).
-
نمیق
لغتنامه دهخدا
نمیق . [ ن َ ] (ع ص ) نوشته شده . || نقش شده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نمیقة شود.
-
مکتتب
لغتنامه دهخدا
مکتتب . [ م ُ ت َ ت َ ] (ع ص ) نوشته شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تکتیب شود. || بازنگریسته و ملاحظه شده . || شمرده شده . (ناظم الاطباء).
-
مذبور
لغتنامه دهخدا
مذبور. [ م َ ] (ع ص ) نوشته شده . (آنندراج ). در پیش گفته شده . سرغنه . (ناظم الاطباء). مزبور. مکتوب . نعت مفعولی است از ذبر. رجوع ذبر شود.
-
معروضات
لغتنامه دهخدا
معروضات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) عریضه ها و نوشته ها. || درخواستها و مستدعیات . || چیزهای عرضه شده و اظهار کرده شده . (ناظم الاطباء).
-
مینانوشت
لغتنامه دهخدا
مینانوشت . [ ن ِ وِ] (ن مف مرکب ) نوشته شده با مینا. نوشته شده با خط سبز. (از حاشیه ٔ اقبالنامه چ وحید ص 183) : نهاده بر آن فرش میناسرشت یکی لوح یاقوت مینانوشت .نظامی (اقبالنامه ).
-
شده بند
لغتنامه دهخدا
شده بند. [ ش ُ دَ / دِ ب َ ] (نف مرکب ) واقعه نویس را گویند. (برهان ). شده وند. پدیده نویس . آینده نویس . نوپدیدنویس . (یادداشت مؤلف ). وقایعنگار و بیننده و ناظر و استوار و امین که هرچه شده وگذشته و دیده نوشته به پادشاه برساند. (آنندراج ).
-
معنون
لغتنامه دهخدا
معنون . [ م ُ ع َن ْ وَ ] (ع ص ) عنوان کرده شده یعنی دیباچه کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). کتاب دیباچه نوشته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || عنوان کرده شده . || دارای عنوان . (ناظم الاطباء). شخصی دارای عنوان و مقام : مرد معنونی است .