کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشته خطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سنگ نوشته
لغتنامه دهخدا
سنگ نوشته . [ س َ ن ِ وِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به سنگ نبشته شود.
-
جستوجو در متن
-
کش
لغتنامه دهخدا
کش . [ ک َ ] (اِ) کشه و آن خطی باشد که بجهت باطل شدن بر نوشته کشند. خطی که برای بطلان بر نوشته کشند و آن را کشه نیزگویند. (آنندراج ). کشه و خطی که جهت باطل نمودن بر نوشته کشند. (ناظم الاطباء). خط نه . کشه : دفتر لوح و قلم را کاتبی کش عفوی کش بجرم کات...
-
دست نویس
لغتنامه دهخدا
دست نویس . [ دَ ن ِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) نویسیده با دست . نوشته شده با دست . مخطوط. خطی .
-
خط دادن
لغتنامه دهخدا
خط دادن . [ خ َ دَ ] (مص مرکب ) نوشته دادن : بمملوکم خطی دادم مسلسل بتوقیعقزلشاهی مسجل .نظامی .
-
گوازش
لغتنامه دهخدا
گوازش . [گ ُ زِ ] (ص ) به طوری که جهانگیری نوشته به معنی واقعشده است . (شعوری ج 2 ص 320). این کلمه در نسخ خطی فرهنگ جهانگیری متعلق به کتابخانه ٔ لغت نامه یافته نشد.
-
اعلامیه
لغتنامه دهخدا
اعلامیه .[ اِ می ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) ورقه ای خطی یا چاپی که در آن امری را بسمع مردم برسانند. (فرهنگ فارسی معین ). بیان نامه . اعلان . نوشته ای که بمنظور آگاه ساختن مردم بر امری انتشار دهند. (از یادداشتهای مؤلف ).
-
پاپیروس
لغتنامه دهخدا
پاپیروس . (لاتینی ، اِ) بَردی . پیزُر. لُخ . اَباء. حفا. تک . جگَن . چغ (در مازندران ). پاپورس (یونانی ). ورق پوست گیاه پاپیروس که در قدیم چون کاغذ بکار بود. || کتاب خطی بر ورق پوست این گیاه نوشته .
-
خط اوستا
لغتنامه دهخدا
خط اوستا. [ خ َطْ طِ اَ وِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از خطوط قدیمه و کاملاً الفبائی است . (تاریخ ایران باستان ص 16). خطی است که با آن اوستا را نوشته اند. رجوع به اوستا در این لغت نامه شود.
-
سمیره
لغتنامه دهخدا
سمیره . [س َ رَ / رِ ] (اِ) خطی باشد که بکشند خواه بر دیوارو خواه بر زمین و خواه با قلم و خواه با چوب . (برهان ) (آنندراج ). نوشته و خط کشیده شده خواه بر کاغذ و خواه بر دیوار و خواه بر زمین و خواه با قلم و خواه با چوب و جز آن . (ناظم الاطباء). || نوش...
-
معقلی
لغتنامه دهخدا
معقلی . [ م َ ق ِ ] (ص نسبی ، اِ) قسمی ازخطوط عربی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام خطی است که عربهای جاهلیت داشتند که تمام حروفش مسطح بوده و یکی از اقسام آن طوری بود که از سفیدی وسط و اطراف آن هم حروف تشکیل می شد. (فرهنگ نظام ) : نوشته برزه مفتون ...
-
خطی
لغتنامه دهخدا
خطی . [ خ َطْ طی ] (اِخ ) نام او مصطفی افندی معروف به موقوفانجی از شاعران و ادیبان دوره ٔ سلطان محمودخان اول بود. او پس از تحصیل علم بکار دیوانی پرداخت و سفارتها کرد و به سه زبان ترکی ، فارسی و عربی آشنا بود و بهر سه شعر و نوشته های ادبی دارد. مرگ او...
-
جسرودارو
لغتنامه دهخدا
جسرودارو. [ ] (اِ مرکب ) در اختیارات [ اختیارات بدیعی ] بمعنی خسرودارو نوشته شده است که خولنجان باشد و بعضی گویند معرب خسرودارو است . (آنندراج ) (برهان ). بمعنی خسرودارو است که درختی است منسوب به کسری انوشیروان . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). مصحف خس...
-
زبیدة
لغتنامه دهخدا
زبیدة. [ زُ ب َ دَ ] (اِخ ) دختر محمد. زنی است محدث از اصفهان ، اهل دین و صلاح . از ابوالحسن احمدبن عبدالرحمن ذکوانی و ابوعبداﷲ قاسم بن فضل و ابوحفص عمراحمد سمسار سماع دارد و سمعانی احادیثی بنقل از او نوشته است . (از اعلام النساء عمر رضا کحاله از نسخ...
-
مقرمط
لغتنامه دهخدا
مقرمط. [ م ُ ق َ م َ ] (ع ص ) حروف تنگ نبشته . (حبیش تفلیسی ). خط باریک و تنگ . (زمخشری ). نبشته ٔ درهم و باریک و پهلوی هم نوشته . (ناظم الاطباء). نوعی کتابت ریزو نازک . (تاریخ بغداد ج 9 ص 326). خطی تنگاتنگ . خطی که کلمات و حروف آن نزدیک به یکدیگر نو...