کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوسخن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوسخن
لغتنامه دهخدا
نوسخن . [ ن َ / نُو س ُ خ َ / خ ُ ] (ص مرکب ) طفلی که تازه به گفتار درآمده باشد. (آنندراج ) : شد مرغ به عاشقی نواسازچون کودک نوسخن هم آواز. فیاضی (از آنندراج ).|| که سخنان بدیع و نادر گوید. که در سخن مبتکر و مبدع است . رجوع به نوسخنی شود.
-
جستوجو در متن
-
نوسخنی
لغتنامه دهخدا
نوسخنی . [ ن َ / نُو س ُ خ َ / خ ُ ] (حامص مرکب ) نوسخن بودن . نادره گوئی . تازه گوئی . نوآوری . ابتکار و ابداع در سخنوری : با همه نادری و نوسخنی برنتابیم روی از آن کهنی .نظامی .