کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوره کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوره کردن
لغتنامه دهخدا
نوره کردن . [ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوره نهادن . نوره کشیدن . واجبی کشیدن : هرکه آهنگ آش غوره کندموی چینی ّ سفره نوره کند.سلیم (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
نورة
لغتنامه دهخدا
نورة. [ رَ ] (ع اِ) نشان ستور. (منتهی الارب ). سمة. (از اقرب الموارد) (المنجد). || آهک . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). حجرالکلس . (اقرب الموارد). رجوع به نوره (اِ) شود. || قطران . (از منتهی الارب ). || زن نیک جادوگر. (از اقرب الموارد). سحاره . زن جاد...
-
نورة
لغتنامه دهخدا
نورة. [ ن َ وَ رَ ] (ع اِ) نَوَر. رجوع به نَورَ شود.
-
نورة
لغتنامه دهخدا
نورة. [ن َ رَ ] (ع اِ) واحد نَور است . رجوع به نَور شود.
-
نوره مالیدن
لغتنامه دهخدا
نوره مالیدن . [ رَ / رِ دَ] (مص مرکب ) نوره کشیدن . رجوع به نوره کشیدن شود.
-
نوره نهادن
لغتنامه دهخدا
نوره نهادن . [ رَ /رِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نوره کشیدن : روزی صد بار می نهم نوره ولی ناانصافان نمی نهندش چه کنم ؟سنائی .
-
نوره خانه
لغتنامه دهخدا
نوره خانه . [ رَ / رِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آن جای از حمام های عمومی که در آن واجبی میکشند. واجبی خانه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوره کش خانه شود.
-
نوره کشیده
لغتنامه دهخدا
نوره کشیده . [ رَ / رِ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سترده موی . نوره مالیده . بی مو.
-
نوره مالی
لغتنامه دهخدا
نوره مالی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) نوره کشی . واجبی کشیدن . رجوع به نوره کشیدن شود : او بی پروا به نوره مالی و مرادل بر سرآن موی میان می لرزد.سعیدای اشرف (از آنندراج ).
-
آهک نوره
لغتنامه دهخدا
آهک نوره . [ هََ ک ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوره . واجبی . حنازرد : گفتند این را [ موهای بلقیس سبا را ] به آهک نوره حیلت کنیم ... آنگاه سلیمان آهک نوره به بلقیس فرستاد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
-
نوره کش خانه
لغتنامه دهخدا
نوره کش خانه . [ رَ / رِ ک َ / ک ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای نوره کشیدن . پستوئی در حمام های عمومی قدیم که ظرف محتوی نوره ، یعنی مخلوط آهک و زرنیخ آب کرده در آنجا می نهادند و مردم برای نوره کشیدن و ستردن موهای زاید بدن بدانجا می شدند.
-
جستوجو در متن
-
آهک
لغتنامه دهخدا
آهک . [ هََ ] (اِ) پخته و ریزیده شده ٔ سنگی مخصوص که برای محکم کردن بنا در ملاط و شفته و ساروج آمیزند. کلس . اَژه . نوره . جبصین . صاروج . اهک : فرمان کن تا آهک و زرنیخ بسایندبر روت براندای و برون آر همه رت . لبیبی .سنگ البرزرا کند آهک آتش آب پرور تی...
-
تنویر
لغتنامه دهخدا
تنویر. [ ت َن ْ ] (ع مص ) روشن کردن و روشن شدن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). روشن کردن . (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). روشن گردیدن و روشن کردن (لازم و متعدی است ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آمیخته و مشتبه گردانیدن کار ...