کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نورسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نورسته
لغتنامه دهخدا
نورسته . [ ن َ / نُو رُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) تازه روییده . نهال . (ناظم الاطباء). نورس . نودمیده . نوشکفته . نوبالیده . تازه . شاداب : زین سپس وقت سپیده دم هر روزبه من بوی مشک آرد از آن سنبل نورسته نسیم . فرخی .که آراید چه میگوئی تو هر شب سبز گنب...
-
جستوجو در متن
-
تازه گیا
لغتنامه دهخدا
تازه گیا. [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) تازه گیاه . گیاه تازه . گیاه تر و نورسته . تازه نهال . || مجازاً مطلق نورسته و جوان را گفته اند : تازه گیا طوطی شکّر بدست آهوکان از شکرش شیرمست .نظامی .
-
نوگند
لغتنامه دهخدا
نوگند. [ ن َ / نُو گ َ ] (ص ) نورسته . نوخاسته . (برهان قاطع) (جهانگیری ). رجوع به نوکنده شود.
-
ادلصی
لغتنامه دهخدا
ادلصی . [ اَ ل َ صی ی ] (ع ص ) حمار ادلصی ؛ حمار ادلص . خر موی نورسته .
-
بلاستس
لغتنامه دهخدا
بلاستس . [ ] (اِخ ) (به معنی علف نورسته ). نام ناظر خوابگاه هیرودیس اغریباس بوده است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
اطفال باغ
لغتنامه دهخدا
اطفال باغ . [ اَ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از نهال نورسته و اشجار نورسیده باشد. (برهان ) (آنندراج ). سبزه و نباتات و نهال نورسته و شاخهای نوخیز. (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلا) (شعوری ج 1 ص 112). اطفال باغ و بستان ؛ نهال نورسته و درختهای ...
-
تازه نهال
لغتنامه دهخدا
تازه نهال . [ زَ / زِ ن َ ] (اِ مرکب ) نهال تازه . نهال نورسته . تازه گیاه . || مجازاً، مطلق نورسته و جوان . || تازه بدوران رسیده را نیزگفته اند: و چون تو مرا بتازه نهال دولت مغول دعوت کنی از کیاست دور باشد. (ذیل جامع التواریخ رشیدی ).
-
لساس
لغتنامه دهخدا
لساس . [ ل ُ ] (ع اِ) گیاه نورسته که ستور خوردن تواند. (منتهی الارب ). علف نورسته . (منتخب اللغات ). || گیاهی است سخت و درشت شبیه گاوزبان (یا آن لُساس است کزنار و لیست به دواء من اوجاع السنةالناس و الابل و ینفع من الخفقان و حرارة المعدة و القلاع و اد...
-
دهس
لغتنامه دهخدا
دهس . [ دَ ] (ع اِ) گیاه نورسته که هنوز سبزی بر آن غالب نشده باشد. || جای نرم که نه ریگ باشدو نه خاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
ادلص
لغتنامه دهخدا
ادلص . [ اَ ل َ ] (ع ص ) مرد بسیار لغزنده . || حمار ادلص ؛ خر موی نورسته . || شتری که پشم ریخته و بی موی باشد. (آنندراج ). مؤنث : دَلْصاء.
-
گرد زمرد
لغتنامه دهخدا
گرد زمرد. [ گ َ دِ زُ م ُرْ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سبزه ٔ نورسته . || خط نودمیده ٔ خوبان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
توم بیجار
لغتنامه دهخدا
توم بیجار. (اِ مرکب ) قطعه ٔ کوچک که در آن برنج کارند و خزانه کنند تا سپس نشا کنند در جای دیگر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مرکب از: توم ، تخم سبزه ٔ نورسته و انبوه برنج جهت نشا کردن در شالیزارها + بیجار = محل زراعت برنج .
-
نشا کردن
لغتنامه دهخدا
نشا کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نهال نشاندن . کاشتن بته های برکنده به جای دیگر رشد را. (یادداشت مؤلف ). گیاه نورسته ای از جائی برکندن و در جائی دیگر کاشتن . بوته ٔ نورسته ٔ گل یا میوه ای را از جائی که به انبوهی روئیده است برکشیدن و در زمینی آما...
-
سرو ناز
لغتنامه دهخدا
سرو ناز. [ س َرْ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سرو نورسته را گویند، چه ناز بمعنی نورسته هم آمده است . (برهان ). || سروی را نیز گویند که شاخهای آن به هر طرف مایل باشد، برخلاف سرو آزاد. (برهان ) (آنندراج ). این جور در باغها کاشته میشود و به نام سرو کاشی...