کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نورس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نورس
لغتنامه دهخدا
نورس . [ ن َ / نُو رَ ] (ن مف مرکب ) نورسیده . (ناظم الاطباء). میوه ٔ نورسیده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نوبر. باکور. میوه که به تازگی رسیده است . (یادداشت مؤلف ). || هر چیز تازه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تازه . (ناظم الاطباء). || تازه وارد. (ی...
-
نورس
لغتنامه دهخدا
نورس . [ ن َ رَ ] (اِخ ) محمدحسین دماوندی ، متخلص به نورس . از شاعران و خوشنویسان قرن یازدهم هجری و از معاصران صائب است . در جوانی به اصفهان رفته و چندی ملازم محمدزمان خان بوده . او راست :زدی بستی شکستی سوختی آزردی افکندی جوابت چیست فردای قیامت دادخو...
-
نورس
لغتنامه دهخدا
نورس . [ ن َ رَ ] (اِخ ) محمدرشید قزوینی ، معروف به رشید و متخلص به نورس . از شاعران قرن دهم هجری است . وی در عهد عادل شاه دکنی به دکن رفت و از ملازمان شاه نوازخان شد. او راست :ز من دو چیز به میراث ماند چون رفتم تنم به آتش و خاکسترم به باد رسیدخوشا آ...
-
واژههای مشابه
-
سنبله ٔ نورس
لغتنامه دهخدا
سنبله ٔ نورس . [ سُم ْ ب ُ ل َ / ل ِ ی ِ ن َ / نُو رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خط و خال و زلف و امثال آن . (بهار عجم ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
خضار
لغتنامه دهخدا
خضار. [ خ َ ] (ع اِ) شیر که در آن آب بیشتر باشد. || تره ٔ نورس .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ).
-
نوبرانه
لغتنامه دهخدا
نوبرانه . [ ن َ /نُو ب َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) میوه ٔ نورس که چون تحفه کسی را برند یا فرستند. (یادداشت مؤلف ).
-
نوآمده
لغتنامه دهخدا
نوآمده . [ ن َ / نُو م َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب )نوآمد. نورس . نورسیده . نوزاد : حال این نوآمدگان نیز نیکو پرسیده آید. (تاریخ بیهقی ص 481).این جدل نیست با نوآمدگان که زدیوان من خورند ادرار.خاقانی .
-
نوآورده
لغتنامه دهخدا
نوآورده . [ ن َ / نُو آ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بدیع. تازه . || باکوره . نوباوه . ناوباوه . (یادداشت مؤلف از زمخشری ). نورس . تازه رس : انگور نوآورده ترش طعم بودروزی دو سه صبر کن که شیرین گردد.سعدی .
-
طناب شدن
لغتنامه دهخدا
طناب شدن . [ طَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) طناب شدن دکان و مانند آن ؛ خط کشیده شدن ، ظهوری در تعریف نورس گوید: در هر دکان راسته بازارش که به تار شعاعی طنابی شده کار هزار سود و سودا راست آمده . (آنندراج ).
-
تازه رس
لغتنامه دهخدا
تازه رس . [ زَ/ زِ رَ ] (ن مف مرکب ) نورس . (آنندراج ) : بباغ درون از سموم نفس اثر دسته بندد گل تازه رس . ظهوری (از آنندراج ).|| جدید و نو. || اندکی پیش آمده . (ناظم الاطباء).
-
روپ پنجه
لغتنامه دهخدا
روپ پنجه . [ ] (اِخ ) عیدی است مربوط به روز اول جیرت خاص زنان هند را، و آن روزی است که هندوان عید گیرند و دور هم گرد آیند و محصول نورس کشتزارها را از باب تبرک در آب ریزند. (از تحقیق ماللهند ص 288).
-
نادیده روزگار
لغتنامه دهخدا
نادیده روزگار. [ دی دَ / دِ ] (ص مرکب ) نامجرب . تجربه نیاموخته . جوان کار نادیده ٔ نورس : نادیده روزگارم از آن رسمدان نیم آری بروزگار شود مرد رسمدان .ابوالمعالی رازی .
-
بچه سقط کردن
لغتنامه دهخدا
بچه سقط کردن . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ س ِک َ دَ ] (مص مرکب ) بچه انداختن . بچه افکندن . طفل نوزاد و نورس را خارج از قاعده ٔ معهود به دنیا آوردن . ساقط کردن بچه . کورتاژ .