کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوجامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوجامه
لغتنامه دهخدا
نوجامه . [ ن َ / نُو م َ / م ِ ] (ص مرکب ) که جامه ٔ نو پوشیده است . نونوار : باد نوجامه بخت او، وز اوجامه ٔ دشمنانْش خلقان باد.مسعودسعد.
-
جستوجو در متن
-
بارندگی
لغتنامه دهخدا
بارندگی . [ رَ دَ / دِ ] (حامص ) باریدن و بارش . (ناظم الاطباء). حاصل مصدر باریدن . (آنندراج ) : چو ابر بهاران ببارندگی همی مرگ جوید بدان زندگی . فردوسی .بپوشید نوجامه ٔ بندگی دو دیده چو ابری ببارندگی . فردوسی .|| (اِ) باران . (آنندراج ) (دِمزن ) : و...
-
سکاهن
لغتنامه دهخدا
سکاهن . [ س ِ هََ ] (اِ مرکب ) رنگ سیاهی را گویند که از سرکه و آهن ترتیب دهند و بدان جامه و چیزهای دیگر رنگ کنند و بیشتر کفشدوزان به جهت چرم رنگ کردن سازند. (برهان ). رنگی که چرم گران از سرکه و آهن سازند برای سیاه کردن چرم و در اصل سک آهن بود. (آنندر...