کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوباوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوباوه
لغتنامه دهخدا
نوباوه . [ ن َ / نُو وَ / وِ ] (اِ مرکب ) باکوره . (مهذب الاسماء) (برهان قاطع) (اوبهی ). هر چیز نوآمده عموماً و میوه ٔ نورسیده خصوصاً. (رشیدی ). میوه ٔ نورسیده . (فرهنگ اسدی ). هر چیز نودرآمده عموماً و میوه ٔ نورسیده و پیشرس خصوصاً. (برهان قاطع). برِ...
-
جستوجو در متن
-
نوباوگی
لغتنامه دهخدا
نوباوگی . [ ن َ / نُو وَ / وِ ] (حامص مرکب ) نوباوه بودن . رجوع به نوباوه شود : دهم چار چیزش که بی پنجمندبه نوباوگی برتر از انجمند.نظامی .
-
ناوباوه
لغتنامه دهخدا
ناوباوه . [ با وَ / وِ ] (اِ مرکب ) باکوره . نوباوه . نوآورده . میوه ٔ نو. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوباوه شود.
-
تراهی
لغتنامه دهخدا
تراهی . [ ت َ ] (ص ، اِ) نوباوه . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). میوه ٔ نوباوه و نورسیده را گویند. (برهان ). میوه ٔ نوباوه و نوبر است . (انجمن آرا) (آنندراج ). نوباوه و میوه ٔ نورسیده . (غیاث اللغات ) : برد بوستانبان به ایوان شاه تراهی ولی هم ز بس...
-
ابره
لغتنامه دهخدا
ابره . [ اِ رَ / رِ ] (اِ) نوبر . نوباوه .
-
مهتجنة
لغتنامه دهخدا
مهتجنة. [ م ُ ت َ ج ِ ن َ ] (ع ص ) نخله که اول بار آورد و نوباوه نماید. (آنندراج ). نخلة مهتجنة؛ خرمابنی که اول بار دهد و نوباوه آورد. (ناظم الاطباء). خرمابن جوانه . (مهذب الاسماء).
-
هراء
لغتنامه دهخدا
هراء. [ هَِ ] (ع اِ) نوباوه ٔ خرما. نوباوه ٔ خرما درخت . (منتهی الارب ). فسیل النخل . (اقرب الموارد). || (اِخ ) نام دیوی که موکل خوابهای زشت است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
نوامین
لغتنامه دهخدا
نوامین . [ ن َ ] (اِ) میوه ٔ نوبر و نوباوه و هر چیز نادرو تازه و هر چیز که در نخستین هنگام دیده شود(؟). (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 391 شود.
-
نوبه
لغتنامه دهخدا
نوبه . [ ن َ / نُو ب َ / ب ِ ] (اِ) نوباوه . میوه ٔ پیش رس (؟). (ناظم الاطباء).
-
باوه
لغتنامه دهخدا
باوه . [ وَ / وِ ] (اِ) رسیده . نو. (یادداشت مؤلف ).- نوباوه ؛ تازه . نورسیده . میوه که تازه به دست آمده باشد. نخستین از میوه ها که به بازار آید.
-
بکیره
لغتنامه دهخدا
بکیره . [ ب َرَ ] (ع اِ) نوباوه . نوبر. باکوره . || خرمابن زودرس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
تروند
لغتنامه دهخدا
تروند. [ ت َ وَ ] (اِ) ترونده . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). میوه ٔ نورس و نوباوه را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). میوه ای را گویند که نخست رسیده باشد و آنرا نوباوه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). نوباوه . (فرهنگ رشیدی ). ...
-
هاجنة
لغتنامه دهخدا
هاجنة. [ ج ِ ن َ ] (ع ص ) مؤنث هاجن . رجوع به هاجن شود. || خرمابنی که در کوچکی بار دهد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نخله ای که اول بار آورد و نوباوه نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
نوآورده
لغتنامه دهخدا
نوآورده . [ ن َ / نُو آ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بدیع. تازه . || باکوره . نوباوه . ناوباوه . (یادداشت مؤلف از زمخشری ). نورس . تازه رس : انگور نوآورده ترش طعم بودروزی دو سه صبر کن که شیرین گردد.سعدی .