کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نواشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نواشه
لغتنامه دهخدا
نواشه . [ ن َ ش َ / ش ِ ] (اِ) فرزند فرزند. (فرهنگ اسدی ص 505). رجوع به نواسه شود. || گِل و دوغابی که در پی های عمارت می ریزند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نواسه
لغتنامه دهخدا
نواسه . [ ن َ س َ / س ِ ] (اِ) نبیره . فرزندزاده عموماً، دخترزاده خصوصاً . (از برهان قاطع). سبط. (از مهذب الاسماء). عقب . (دستور اللغة) (مهذب الاسماء). نوه . نبه . نبسه . (یادداشت مؤلف ). نواشه . (فرهنگ اسدی ).