کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوآیین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوآیین
لغتنامه دهخدا
نوآیین . [ ن َ / نُو آ ] (ص مرکب ) زیبا. آراسته . (جهانگیری ) (رشیدی ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به آئین . (فرهنگ فارسی معین ). نوآئین : نوروز جهان چون بت نوآئین از لاله همه کوه بسته آذین . کسائی .به پیشش بتان نوآئین به پای ...
-
واژههای مشابه
-
نوآیین شدن
لغتنامه دهخدا
نوآیین شدن . [ ن َ / نُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تازه و شاداب شدن . آراستگی یافتن : جهانی نوآیین شد از داد اوی گرفتند هر یک همی یاد اوی .فردوسی .
-
نوآیین کردن
لغتنامه دهخدا
نوآیین کردن . [ ن َ / نُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) آراستن : مرا بردن به مهد خسروآیین شبستان را به من کردن نوآیین .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
نوآئین
لغتنامه دهخدا
نوآئین . [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) رجوع به نوآیین شود.
-
نواگر شدن
لغتنامه دهخدا
نواگر شدن . [ ن َ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نغمه سرائی کردن . نوازندگی کردن : نواگر شدند آن پریچهرگان نوآیین بود مهر در مهرگان .نظامی .
-
تاج خواه
لغتنامه دهخدا
تاج خواه . [ خوَا / خا ] (نف مرکب ) پادشاه . (آنندراج ). افسرخواه . دوستدار و خواهنده ٔ تاج . تاج پرست : روا رو برآمد که بگشای راه که آمد نوآیین گو تاج خواه . فردوسی .رجوع به تاج پرست شود.
-
خشت پسین
لغتنامه دهخدا
خشت پسین . [ خ ِ ت ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خشت آخری بنا. آخرین خشت ساختمان : آنچه بدو خانه نوآیین بودخشت پسین آب نخستین بود.نظامی .
-
ستازن
لغتنامه دهخدا
ستازن . [ س ِ زَ ] (نف مرکب ) سِتار نواز، چه لفظ ستا مخفف سِتار است . (آنندراج ). سِتارنواز. (غیاث ). نوازنده ٔ سه تار : ستازن برآورده بانگ سرودسرودی نوآیین تر از صد درود. نظامی .|| (اِ) سیخ کباب که سه شاخه باشد. (آنندراج ) (غیاث ).
-
دای
لغتنامه دهخدا
دای . (اِ) هر چینه و رده و مرتبه را گویند از دیوار گلی . هر رده ٔ چینه و مهره ٔ دیوار گلی . داو. (برهان ). چینه ، یعنی مرتبه ای از مراتب دیواری که از گل سازند. (آنندراج ) : هرچه بدان خانه نوآیین بودخشت پسین دای نخستین بود. نظامی .پی دیوار ایمان بود ک...
-
نوخیز
لغتنامه دهخدا
نوخیز. [ ن َ / نُو ] (نف مرکب ) نوبرآمده . تازه . نازک . (ناظم الاطباء). نوخاسته . (فرهنگ فارسی معین ) : دو پستان چون دو سیمین نار نوخیزبر آن پستان گل بستان درم ریز. نظامی .سیرابی سبزه های نوخیزاز لؤلؤِ تر زمردانگیز. نظامی .مکش بر کهن شاخ نوخیز راک...
-
پزگر
لغتنامه دهخدا
پزگر. [ پ َ گ َ ] (ص ) صاحب فرهنگ شعوری این کلمه را با شعر ذیل آورده و به آن معنی طباخ و آشپز و پزنده داده است :تو را مهمان نوآیین برو دیگی بنه زرین بپز گر پروری داری وهم خرگوش کهساری . شمس تبریزی (از فرهنگ شعوری ).ولیکن صاحب فرهنگ شعوری غلط خوانده ا...
-
فله
لغتنامه دهخدا
فله . [ ف َل ْ ل َ / ل ِ / ف َ ل َ / ل ِ / ف ُل ْ ل َ / ل ِ / ف ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) شیر اول حیوان نوزاییده که چون بر آتش نهند منجمد شود و مایه ٔ پنیر گردد. آغوز. لبا. (فرهنگ فارسی معین ). زهک . لبا. آغوز. گورماست . ماک . (یادداشت مؤلف ) : کنیزک با طب...
-
آذین بستن
لغتنامه دهخدا
آذین بستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) به آذین کردن : نوروز جهان چون بت نوآیین از لاله همه کوه بسته آذین . کسائی مروزی .ببستند [ رومیان ] آذین ببیراه و راه برآواز شیروی پرویزشاه برآمد هم آواز رامشگران همه شهر روم از کران تا کران . فردوسی .ببستند آذین بشه...