کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نه بابا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نه نه
لغتنامه دهخدا
نه نه . [ ن َ ن َ / ن َ ن ِ ] (اِ) ننه . رجوع به ننه شود.
-
کلثوم نه نه
لغتنامه دهخدا
کلثوم نه نه . [ ک ُ ن َ ن َ / ن َ ن ِ ] (اِخ ) در کتابی به همین نام تألیف آقا باقر خونساری که فکاهی و در نقد خرافات است ، کلثوم نه نه با بی بی شاه زینب و دده بزم آرا و باجی یاسمن مثل اعلای معتقدان به اوهام و خرافات زنانه اند. (یادداشت به خط مرحوم ده...
-
گاو نه نه حسین
لغتنامه دهخدا
گاو نه نه حسین . [ وِ ن َ ن َ ح ُ س ِ ] (اِخ ) (مثل ...) آنکه بی خبر و سرزده داخل خانه ٔ دیگران شود. رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
-
نه هارتی و نه پارتی
لغتنامه دهخدا
نه هارتی و نه پارتی . [ ن َ ی ُ ن َ ] (ق مرکب ) در تداول ، بی مقدمه . (یادداشت مؤلف ).
-
عینک نه
لغتنامه دهخدا
عینک نه . [ ع َ / ع ِ ن َ ن ِه ْ ] (نف مرکب )کنایه از بخشنده ٔ عینک است . (آنندراج ) : ای چشم سپهر از تو روشن عینک نه دیده های روزن . درویش واله هروی (از آنندراج ).اما در بیت فوق از عینک مراد شیشه و جام شیشه است که بر روزنه ها گذارند تا نور بتابدو گر...
-
گنج نه
لغتنامه دهخدا
گنج نه . [ گ َ ن ِه ْ ](نف مرکب ) صاحب و مالک گنج . (آنندراج ) : من مر او را در مدیحی روستم خواندم همی واین ، چنین باشد که خوانی گنج نه را گنجبان .فرخی .
-
نه آوردن
لغتنامه دهخدا
نه آوردن . [ ن َ وَ دَ ] (مص مرکب ) در انجام کاری تردید کردن . کسی را از کردن کاری بازداشتن .
-
نه حصار
لغتنامه دهخدا
نه حصار. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریگان بخش گرمسار شهرستان دماوند. در 3 هزارگزی مشرق گرمسار و 5 هزارگزی جنوب راه سمنان به تهران در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع و دارای 370 تن سکنه است . آبش از حبله رود، محصولش غلات و پنبه و انار و انجیر، شغل مردمش زرا...
-
نه ده
لغتنامه دهخدا
نه ده . [ ن ُه ْ دَه ْ ] (اِ مرکب ) زیور. و آن را ده و نه نیز گویند، چنانکه هر هفت به معنی زیب و آرایش است . (از رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). زینت . آرایش . پیرایش . (ناظم الاطباء).
-
نه سیزده
لغتنامه دهخدا
نه سیزده . [ ن ُه ْ دَه ْ ] (اِ مرکب ) نوعی از قمار که به هندی آن را نوتیری گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
نه کشیدن
لغتنامه دهخدا
نه کشیدن . [ ن ُه ْ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) خطبطلان کشیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به خط نه شود.
-
نه ارزانی
لغتنامه دهخدا
نه ارزانی . [ ن َ اَ ] (ص مرکب ) توانگر.دارا. مقابل ارزانی . قوی حال . غیرمستحق : به ارزانیان و نه ارزانیان درم چون ببخشی ندارد زیان .ابوشکور.
-
نه بر
لغتنامه دهخدا
نه بر. [ ن ُه ْ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) ذوتسعة اضلاع . (یادداشت مؤلف ). نه ضلعی .
-
نه برجای
لغتنامه دهخدا
نه برجای . [ ن َ ب َ ] (ص مرکب ) نابرجای . (فرهنگ خطی ). نابجا. بی جا : نه برجای هر کار ناسازواربود چون پلی ز آن سوی جویبار.اسدی .
-
نه بهر
لغتنامه دهخدا
نه بهر. [ن ُه ْ ب َ ] (اِ مرکب ) نه یک بروج در علم احکام نجوم ، و به هندی آن را نوبهر گویند. (یادداشت مؤلف از مفاتیح العلوم ). در اصطلاح احکامیان تقسیم هر برج است به نه قسمت و دادن هر یک از آن قسمت ها را به کوکبی از کواکب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به...