کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهق
لغتنامه دهخدا
نهق . [ ن َ ] (ع اِ) گیاهی است شبیه جرجیر . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رستنی را گویند که پیوسته در آب می باشد و به عربی کرفس الماء و جرجیرالماءخوانند. (برهان قاطع). نَهَق . (متن اللغة) (اقرب الموارد). یا نَهَق . جرجیر دشتی اس...
-
نهق
لغتنامه دهخدا
نهق . [ ن َ هََ ] (ع اِ) جرجیر بری . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به نَهق و فرهنگ دزی ج 2 ص 730 شود.
-
جستوجو در متن
-
نهقة
لغتنامه دهخدا
نهقة. [ ن َ ق َ / ن َ هََ ق َ ] (ع اِ) واحد نهق است . (از اقرب الموارد). رجوع به نَهق و نَهَق شود.
-
نهاق
لغتنامه دهخدا
نهاق . [ ن ُ ] (ع اِ) بانگ خر. (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). صوت حمار. نهیق . نهق . (از متن اللغة). عرعر خر. || (مص ) بانگ کردن خر. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نهیق . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). نهق . تنهاق . (اقرب الموا...
-
نهیق
لغتنامه دهخدا
نهیق . [ ن َ ] (ع اِ) بانگ خر. (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء).نهق . نهاق . تنهاق . (متن اللغة). رجوع به نهاق شود.- نهیق کشیدن ؛ بانگ کردن خر. عرعر کردن .
-
جرجیر بری
لغتنامه دهخدا
جرجیر بری . [ ج ِ جی رِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ایهقان ، جرجیر دشتی ، خردل بری ، نهق ، انداو. (یادداشت مؤلف از صراح ). رجوع به جرجیر دشتی شود.
-
سحیل
لغتنامه دهخدا
سحیل . [ س َ ] (ع اِ) جامه ٔ از ریسمان یک تاه بافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رشته ٔ یک تو. (مهذب الاسماء). || رسن یک تاب زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || نخ ناتافته . (از اقرب الموارد). رشته ٔ ناتافته . (منتهی ...
-
راحه
لغتنامه دهخدا
راحه . (اِخ ) یکی از علمای هند بوده است . ابن الندیم بعد از ذکر کنکه ، جودر، صنجهل ، نهق الهندی که هر یک کتبی از هندی به پهلوی یا عربی درآورده و گاه خود نیز تألیفاتی درریاضیات و نجوم بنابر مذاهب هندوان داشته اند میگوید: از علماء هند کسانی که کتب ایش...
-
انداو
لغتنامه دهخدا
انداو. [ اَ ] (اِ) تره تیزک باشد و آن سبزیی است خوردنی و آن رااهل سیستان تره میره و عربان جرجیر خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از هفت قلزم ) (از انجمن آرا). تره تیزک باشد و آن را کیکیز بزای معجمه و مهمله نیز گویندو اهل سیستان تره میره خوانند و بعرب...
-
ناهق
لغتنامه دهخدا
ناهق . [ هَِ ] (ع اِ) جای برآمدن نهاق از گلوی خر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). مخرج نهاق از حلق حمار. مخرج آواز حمار. ج ، نواهق . || حمار. (معجم متن اللغة). خر. (فرهنگ خطی ). خر نر. (غیاث اللغا...
-
ایهقان
لغتنامه دهخدا
ایهقان . [ اَ هََ ] (اِ) خردل صحرایی است و آن رستنیی باشد که بعربی جرجر خوانند. گویند اگر آب آن را بگیرند و در پای درخت انار ترش ریزند انار آن درخت شیرین گردد. (برهان ) (آنندراج ). جرجر بری . نهق . انداو. (صراح اللغة). کثاء. (از اقرب الموارد). در نسخ...
-
اشتقاق اکبر
لغتنامه دهخدا
اشتقاق اکبر. [ اِ ت ِ ق ِ اَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هرگاه دو کلمه در بیشتر حروف با هم موافق باشند و در بقیه ٔ حروف نیز تناسب آنها محفوظ باشد، آنرا اشتقاق اکبر خوانند، مانند نعق از نهق . و برحسب رای امام رازی اشتقاق اکبر آن است که لفظ مرکب از ح...
-
اشتقاق
لغتنامه دهخدا
اشتقاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرفتن کلمه ای از کلمه ای . (غیاث ) (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). ستدن کلامی از کلامی . (تفلیسی ). سخنی از سخنی شکافتن . (زوزنی ). برآوردن سخنی از سخنی . شکافتن سخنی از سخنی . (تاج المصادر). ستدن کلام از کلام . کلمه ای را...