کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهانی
لغتنامه دهخدا
نهانی . [ ن ِ / ن َ ] (ص نسبی ، اِ) پوشیده . مخفی . نهفته . پنهان . (ناظم الاطباء). مکتوم : بدان تا نهانی بود کارشان نداند کسی راز و کردارشان . فردوسی .عقل چه آورد ز گردون پیام خاصه سوی خاص نهانی ز عام . ناصرخسرو.چون گشت جهان را دگر احوال عیانیش زیرا...
-
واژههای مشابه
-
نهانی گشای
لغتنامه دهخدا
نهانی گشای . [ ن ِ / ن َ گ ُ ] (نف مرکب ) کنایه از منجم و ستاره شناس . (آنندراج ). رازگشا. غیب گو : سوم فیلسوفی نهانی گشای که باشد به راز فلک رهنمای .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
پل و پخت
لغتنامه دهخدا
پل و پخت . [پ ِ ل ُ پ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قرارهای نهانی دو تن با یکدیگر. مذاکره و قرار و عهد مخفی . قرارداد در خفا. قرارداد نهانی . ساخت و پاخت (در تداول عوام ).- پل و پخت کردن ، پل و پخت کردن با هم ، پل و پختشان یکی بودن ؛ قرار نهانی با یکدیگ...
-
ضمیر
لغتنامه دهخدا
ضمیر. [ ض ِم ْ می ] (ع اِ) نهانی . || راز. (منتهی الارب ). نهفت .
-
اضماری
لغتنامه دهخدا
اضماری . [ اِ ] (ص نسبی ) استتاری . نهانی . رجوع به اضمار شود.
-
حاثیاء
لغتنامه دهخدا
حاثیاء. (ع اِ)یکی از سوراخهای نهانی موش دشتی یا خاک سوراخ آن .
-
پسله
لغتنامه دهخدا
پسله . [ پ َ س َ ل َ / ل ِ ] (اِ) در تداول عامه جای نهانی . نهان جای . نهان . پنهان . پشت . نهفت . پشت و پسله و کنج پسله از اتباع است .- در پسله ؛ در خفا. نهانی . سرّاً.
-
نهانک
لغتنامه دهخدا
نهانک . [ ن ِ / ن َ ن َ ] (ق ) نهانی : چون نشنوی که دهر چه گوید همی ترااز رازهای رب نهانک بزیر لب .ناصرخسرو.
-
عداوت
لغتنامه دهخدا
عداوت . [ ع َ وَ ] (ع اِمص ) عداوة. دشمنی : با او نهانی عداوتی داشت . (گلستان ).هنر بچشم عداوت بزرگتر عیبی است . (گلستان ).
-
هویس
لغتنامه دهخدا
هویس . [ هََ ] (ع اِ) اندیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نهانی که در دل پنهان دارند. (منتهی الارب ). آنچه در دل مخفی دارند. (اقرب الموارد).
-
دخیله
لغتنامه دهخدا
دخیله . [ دَ ل َ ] (ع اِ) دخیل . دخیلة الرجل ؛ نیت مرد و نهانی او. (منتهی الارب ).
-
دخیلی
لغتنامه دهخدا
دخیلی . [ دُخ ْ خ َ لا ] (ع اِ) دخیلاء. دخیلی الرجل ؛ نیت مرد و نهانی او. (منتهی الارب ).
-
رمزی
لغتنامه دهخدا
رمزی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به رمز. سِرّی . نهانی و پوشیده . آنچه برمز باشد. رجوع به رمز شود.