کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ننگ آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ننگ آمدن
لغتنامه دهخدا
ننگ آمدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص مرکب ) عار داشتن . شرم داشتن : بدو گفت رستم به یک ترک جنگ همانا نسازد که آیَدْش ننگ . فردوسی .با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به جنگ اژدها را حرب ننگ آید که با حربا کند. منوچهری .- ننگ آمدن کسی را از چیزی ؛ از آن عار د...
-
واژههای مشابه
-
ننگ داشتن
لغتنامه دهخدا
ننگ داشتن . [ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) عار داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). تذمم . استنکاف . نکف . فخر. (از تاج المصادر بیهقی ) : تو را ننگ باید همی داشتن به خیره همی چون کنی افتخار؟ ناصرخسرو.ننگ دارم که شوم کرکس طبعکز خرد نام همای است مرا. خاقانی .- ننگ داش...
-
ننگ آمیز
لغتنامه دهخدا
ننگ آمیز. [ ن َ ] (ن مف مرکب ) ننگین . آمیخته به ننگ و زشتی و بدنامی .
-
ننگ آور
لغتنامه دهخدا
ننگ آور. [ ن َ وَ ] (نف مرکب ) موجب ننگ و زشتی . باعث بدنامی و رسوائی و شرمندگی . مایه ٔ سرافکندگی .
-
بی ننگ
لغتنامه دهخدا
بی ننگ . [ ن َن ْ ] (ص مرکب ) (از: بی + ننگ ) بی عیب و بی عار و بی وقار باشد، چه ننگ بمعنی عیب و عار است . (برهان ) (آنندراج ). بی شرم . بی عار. رسوا و بی آبرو. (از ناظم الاطباء). آنکه ننگ ندارد. آنکه از ننگ نپرهیزد (از اضداد است ). (یادداشت مؤلف )....
-
ننگ و عار
لغتنامه دهخدا
ننگ و عار. [ ن َ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حمیت . (یادداشت مؤلف ). غیرت . آبرو.- بی ننگ وعار ؛ بی حمیت و بی غیرت . که تحمل پستی و خواری و سرشکستگی کند. که از ارتکاب قبایح پروائی ندارد.
-
ننگ و نام
لغتنامه دهخدا
ننگ و نام . [ ن َ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نام و ننگ . آبرو و اعتبار و خوشنامی : ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش پیرانه سر بکن هنری ننگ و نام را. حافظ.گرچه بدنامی است نزد عاقلان ما نمی خواهیم ننگ و نام را. حافظ.- روز ننگ و نام ؛ کنایه از روز ن...
-
ننگ و ناموس
لغتنامه دهخدا
ننگ و ناموس . [ ن َ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ننگ و نام . آبرو. حرمت : کی گمان داشتم که آخر کارننگ و ناموس را نهی به کنار.ضیاء اصفهانی .
-
ننگ و نامه
لغتنامه دهخدا
ننگ و نامه .[ ن َ گ ُ م َ / م ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ننگ و نامه برای کسی درست کردن ؛ او را متهم به ننگی کردن . (یادداشت مؤلف ). نیز رجوع به ننگنامه و ننگنامی شود.
-
ننگ و نبرد
لغتنامه دهخدا
ننگ و نبرد. [ ن َ گ ُ ن َ ب َ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جنگ . کارزار. پیکار. (یادداشت مؤلف ). نیز رجوع به معنی بعدی شود : کشاورز و دهقان و بیکار مردهمه رزم جویند و ننگ و نبرد. فردوسی .چو آسوده شد باره ٔ هر دو مردز آزار جنگ و ز ننگ و نبرد. فردوسی .به ...
-
ننگ و نکبت
لغتنامه دهخدا
ننگ و نکبت . [ ن َ گ ُ ن ِ ب َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) در تداول ، بدپک وپوز.
-
روز نام و ننگ
لغتنامه دهخدا
روز نام و ننگ . [ زِ م ُ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز ننگ و نام . روز جنگ و جدال . (از آنندراج ). بمجاز، روز نبرد و پیکار : بشکند بانگش دل مردان بروز نام و ننگ بسترد نعلش سر گردان بروز گیرودار. امیر معزی (از آنندراج ).با وجود دستبرد شاه روز نام...
-
روز ننگ و نام
لغتنامه دهخدا
روز ننگ و نام . [ زِ ن َ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی روز کوشش است که کنایه از روز جنگ و جدال و قتل و کینه خواستن باشد. (برهان قاطع). روزجنگ . (از آنندراج ). || روز غنا و ساز و صحبت . (از برهان قاطع). رجوع به روز نام و ننگ شود.
-
روز ننگ و نبرد
لغتنامه دهخدا
روز ننگ و نبرد. [ زِ ن َ گ ُ ن َ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز جنگ . (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). روز کوشش . (از برهان قاطع) : ز بدها ببایست پرهیز کردچو پیش آیدت روز ننگ و نبرد. فردوسی (از آنندراج ).رجوع به روز نام و ننگ و روز ن...