کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمیدی
لغتنامه دهخدا
نمیدی . [ ن ُ ] (حامص مرکب ) مخفف نومیدی و ناامیدی است . (برهان قاطع) (آنندراج ). ناامیدی . حرمان . یأس . قنوط. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نومیدی شود : ز تنْشان ببرّد نمیدی روان بگیرد بدانم خدای جهان . فردوسی .روی امیدت به زیر گرد نمیدی است گَرْت گما...
-
جستوجو در متن
-
اتآس
لغتنامه دهخدا
اتآس . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) نومید شدن . ناامیدی . نمیدی . نومیدی .
-
استیآس
لغتنامه دهخدا
استیآس . [ اِ تی ] (ع مص ) نومید شدن . (تاج المصادر بیهقی ).نومید گردیدن . ناامید شدن . ناامیدی . نمیدی . یأس .
-
چترک
لغتنامه دهخدا
چترک . [ چ َ رَ ] (اِ مصغر) مصغر چتر. چتر کوچک . چتر خرد.آفتاب آز اگر رنجه کندْت از نُمیدی چترکی بر سر فکن .ناصرخسرو.
-
قنوط
لغتنامه دهخدا
قنوط. [ ق ُ ] (ع مص ) مأیوس و ناامید شدن . (از اقرب الموارد). نومید شدن . (منتهی الارب ) (ترجمان عادل ترتیب جرجانی ). قَنَط.قَناطة. (اقرب الموارد). || (اِمص ) ناامیدی . نومیدی . نمیدی . حرمان . یأس . (یادداشت مؤلف ).
-
لامحال
لغتنامه دهخدا
لامحال . [ م َ ] (از ع ، ق مرکب ) مخفف لامحالة. ناچار. ناگزیر : تا دستگیر خلق بود خواجه لامحال او را بود خدا و خداوند دستگیر. منوچهری .رنج مبر تو که خود به خاک یکی روزپُرّ کنندش بلامحال و محاله . ناصرخسرو.تا فرود آئی به آخر گرچه دیربر در شهر نُمیدی ل...
-
یأس
لغتنامه دهخدا
یأس . [ ی َءْس ْ ] (ع اِمص ) نومیدی . خلاف رجا. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).ناامیدی . بی امیدی . نمیدی . قنوط. حرمان : یاسمین خندان و خوش زان است کز من غافل است یأس من گر دیده بودی یاسمین بگریستی . خاقانی .طالبان او لباس یاس در ...
-
ناامیدی
لغتنامه دهخدا
ناامیدی . [ اُ ] (حامص مرکب ) یأس و بیچارگی و درماندگی . (ناظم الاطباء). خلاف امیدواری . ناامیدوار بودن . نومیدی . نمیدی . یأس . حرمان . قنوط. خیبت : چو در موی سیاه آمد سپیدی پدید آمد نشان ناامیدی . نظامی .چو گیرد ناامیدی مرد را گوش کند راه رهائی ر...
-
حرمان
لغتنامه دهخدا
حرمان . [ ح ِ ] (ع اِمص ) نومیدی . ناامیدی . نمیدی . حرفة. محرومی . قنوط. یأس . || بی بهرگی . حُرف . بی نصیبی : گویند آفت ملک شش چیز است اول حرمان ... (کلیله و دمنه ). حرمان آن است که نیکخواهان را از خود محروم گرداند. (کلیله و دمنه ).آدم از او به بر...
-
نومیدی
لغتنامه دهخدا
نومیدی . [ ن َ / نُو ] (حامص مرکب ) ناامیدی . یأس . حرمان . ناکامی . محرومی . خیبت . قنوط. نمیدی . مقابل امید و امیدواری . رجوع به ناامیدی شود : اگر امید رنجوری نمایدز نومیدی بسی نومیدی آید. فخرالدین اسعد.چودر چیز کسان امیدواری ز نومیدی به رو آیدت خ...
-
آذین
لغتنامه دهخدا
آذین . (اِ) زیب . زیور. زینت . آرایش . آیین : گر همی آرزو آیدْت عروسی ّ نودین عروست بس و دل خانه و علم آذین . ناصرخسرو.ای خوانده کُتْب و زو شده روشن دل بسته ز علم و حکمت و پند آذین . ناصرخسرو.تا ز مشک خم گرفته در گلش آذین بودخم گرفتن قامت عشاق را آیی...
-
امید
لغتنامه دهخدا
امید. [ اُ / اُم ْ می ] (اِ) در پهلوی ، اُمِت . در پازند، اُمِذ . (از حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). آرزو. (حاشیه ٔ برهان قاطع) (ناظم الاطباء).رجاء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). رجو. رجاوة. مهه . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ...
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است . رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است . رجوع به یرملون شود. و ن...