کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمیدن
لغتنامه دهخدا
نمیدن . [ ن َ دَ ] (مص ) میل کردن . توجه نمودن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : کارم شهوی و غضبی بود شب و روزبر خویشتن از عجب و تکبر بنمیدم . خواجه نصیرالدین طوسی .وقت مرگ آید در آن سو می نمی چون که دردت رفت پس چون اعجمی . مولوی .|| نم کشیدن . (از حاش...
-
نمیدن
لغتنامه دهخدا
نمیدن . [ ن ُ دَ ](مص ) نومید شدن . ناامید شدن . (از برهان قاطع). مأیوس شدن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نمید
لغتنامه دهخدا
نمید. [ ن َ ] (ن مف )نم کشیده . (ناظم الاطباء). نمیده . چیزی نم دیده . (از جهانگیری ) (از رشیدی ). رجوع به نمیده شود. || (اِمص ) حاصل مصدر از نمیدن است . (ناظم الاطباء).