کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمناک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گیاه نمناک
لغتنامه دهخدا
گیاه نمناک . [ هَِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سبزه ای است که آن را خرفه و پرپهن می گویند و به عربی بقلةالحمقاء خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قسم کوچک آن را لویبا نامند و وجه تسمیه ٔ حمقاء آن است که در مسیل و وادیها و رودخانه ها و...
-
جستوجو در متن
-
الثاق
لغتنامه دهخدا
الثاق . [ اِ ] (ع مص ) تر کردن . (تاج المصادربیهقی ). تر کردن و نمناک گردانیدن . (منتهی الارب ).
-
تلدین
لغتنامه دهخدا
تلدین . [ ت َ ] (ع مص ) نرم گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نمناک کردن جامه را. (آنندراج ). تر کردن جامه را. (از اقرب الموارد). نرم گردانیدن جامه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درنگ کردن در امری . (از ...
-
تضغیث
لغتنامه دهخدا
تضغیث . [ ت َ ] (ع مص ) تر کردن باران زمین و گیاه را. (از منتهی الارب ). تر کردن باران . (ناظم الاطباء). نمدار کردن گیاه را جعله اضغاثاً . (از اقرب الموارد). || (اِ) زمین و گیاه تر از باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه از باران زمین و گیاه ر...
-
مسحة
لغتنامه دهخدا
مسحة. [ م َ ح َ ] (ع اِ) اسم المرة است مصدر مسح را. (از اقرب الموارد). یک مالش . یک بار مسح کردن . رجوع به مسح شود. || اندک . و اثر اندک که از لمس کردن دست نمناک بر روی جسم میماند، و از آن جمله است که گویند: علیه مسحة من جمال أو هزال ؛ یعنی اندکی از...
-
نث
لغتنامه دهخدا
نث . [ ن َث ث ] (ع ص ) دیوار نمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کلام غث و نث ؛از اتباع است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). از اتباع غث است . (ناظم الاطباء). رجوع به غَث ّ شود. || (مص ) فاش کردن خبر را. ...
-
اثراء
لغتنامه دهخدا
اثراء. [ اِ ] (ع مص ) توانگر شدن . (زوزنی ). بسیارمال شدن . || اثرت الارض ؛ کثر ثراها. (منتهی الارب ). || اثراء مطر؛ تا ثری رسیدن باران . (منتهی الارب ). تر کردن باران خاک را. (تاج المصادر بیهقی ). || بسیار شدن ثَری (تری و نم و گل نمناک ) در زمین .
-
تندیة
لغتنامه دهخدا
تندیة. [ ت َی َ ] (ع مص ) از چراگاه ترش به چراگاه شیرین آوردن شتران را. || چرانیدن شتر میان دو نوبت آب .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نمگین و تر گردانیدن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). تر و نمناک کردن . (منتهی...
-
انداء
لغتنامه دهخدا
انداء. [ اِ ] (ع مص ) افزون شدن . || میان دو نوبت آب ، چرانیدن شتر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || نمناک و تر گردانیدن . تر کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). نمگن کردن . (یادداشت مؤلف ). || بسیارعطا گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاط...
-
بلول
لغتنامه دهخدا
بلول . [ ب ُ ] (ع مص ) نجات یافتن و رستگار شدن . (منتهی الارب ). || درآویختن . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). بلالة. بلل . || سرد و نمناک شدن باد. (منتهی الارب ). وزیدن باد سرد همراه رطوبت . (از اقرب الموارد). || به شدن از بیماری . (منتهی الار...
-
عمد
لغتنامه دهخدا
عمد. [ ع َم َ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چسبیدن به کسی . (منتهی الارب ). ملازم گشتن . (از اقرب الموارد). || درون کوهان شتر ریز و شکسته گردیدن بجهت سواری . (منتهی الارب ).شکسته شدن داخل سنام شتر از سواری ، در حالی که ظا...
-
ندی
لغتنامه دهخدا
ندی . [ ن َ دا ] (ع اِ) خاک نمناک . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). ثَری ̍. (اقرب الموارد) (از المنجد). || نم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار). تری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ثاد. نداوت . ندوت . رطوبت . بلل ...
-
خراطین
لغتنامه دهخدا
خراطین . [ خ َ ] (ع اِ) معرب خراتین است و آن کرمی باشد که در گل نرم تکون پیدا کند و بعربی حمرالارض گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). شاسه . (منتهی الارب ). گلخواره . غاک کرمه .خاک کرمه . کرم خاکی . (یادداشت مؤلف ). خواص طبی آن :کرمها...
-
خرط
لغتنامه دهخدا
خرط. [ خ َ ] (ع مص ) چشم زخم رسیدن به پستان گوسفند. || منجمد و با زرداب بر آمدن شیر از پستان بجهت نشستن بر زمین نمناک . || رسن از دست کشنده ٔ خود در کشیدن ستور و راه خود پیش گرفتن . || دست فرومالیدن بر درخت تا برگ آن فروریزد . (از منتهی الارب ) (از ت...