کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمط
لغتنامه دهخدا
نمط. [ ن َ م َ ] (ع اِ) روش . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوع . (مهذب الاسماء). دستور. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). طرح . (ناظم الاطباء). گونه ٔ چیزی . (منتهی الارب ). گونه و طریقه ٔ چیزی . (ناظم الاطباء). طرز. طراز. قبیل . سنخ . ...
-
واژههای مشابه
-
شقائق نمط
لغتنامه دهخدا
شقائق نمط. [ ش َ ءِ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) شقایق نمط. نوعی از جامه و فرش که گلدوز باشد. (آنندراج ) (غیاث ).
-
واژههای همآوا
-
نمة
لغتنامه دهخدا
نمة. [ ن َم ْ م َ ] (ع ص ) تأنیث ِ نم . (از اقرب الموارد). رجوع به نَم ّ شود. || (اِ) رگه های سیاهی در سپیدی یا سپیدی در سیاهی . (از اقرب الموارد).
-
نمة
لغتنامه دهخدا
نمة. [ن ِم ْ م َ ] (ع اِ) شپش سر یا مورچه . (منتهی الارب ).
-
نمت
لغتنامه دهخدا
نمت . [ ن َ ] (ع اِ) گیاهی است که بر آن را می خورند. (منتهی الارب ). یک نوع گیاهی که بار آن خوراکی است . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نماط
لغتنامه دهخدا
نماط. [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نَمَط. رجوع به نَمَط شود.
-
نمطی
لغتنامه دهخدا
نمطی . [ ن َ م َ طی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به نمط. (منتهی الارب ). || نمطفروش . (مهذب الاسماء). شادروان فروش . (فرهنگ خطی ). رجوع به نمط شود. || (اِ) بستر و پوشاک . (ناظم الاطباء). رجوع به نمط شود.
-
انماطی
لغتنامه دهخدا
انماطی . [ اَ ی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به نمط. (منتهی الارب ). منسوب است به انماط که به معنی خرید و فروش فرش است . (الانساب سمعانی ).
-
عجزة
لغتنامه دهخدا
عجزة. [ ع َ زَ] (ع مص ) در اصطلاح بلغاء عاجز بودن شاعر یا منشی درادای غرضی که انشای آن شروع کرده نمی تواند بر نمط محمود به اتمام رساندن . (آنندراج از مطلع السعدین ).
-
جبریان
لغتنامه دهخدا
جبریان . [ ج َ ] (اِ) ج ِ جبری . پیروان مذهب جبر. معتقدان به جبر : زین نمط بسیار برهان گفت شیرکز جواب آن جبریان گشتند سیر. مولوی .رجوع به جبر شود.
-
برنوشتن
لغتنامه دهخدا
برنوشتن . [ ب َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) (از: پیشوند بر + مصدر نوشتن ) نوشتن : برنوشته دبیرپیکر اونام بهرام گور بر سر او. نظامی .زین نمط زین نوع ده طومار و دوبرنوشت آن دین عیسی را عدو. مولوی .و رجوع به نوشتن شود.
-
تنمیط
لغتنامه دهخدا
تنمیط. [ ت َ ] (ع مص ) راه نمودن به سوی چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : من نمط لک علی هذا؛ ای من دَلَّک علیه . (اقرب الموارد).