کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمد
لغتنامه دهخدا
نمد. [ ن َ م َ ] (اِ) لبد. (منتهی الارب ) (دهار). لبدة. (منتهی الارب ). نمط. لباده . (یادداشت مؤلف از نصاب ). نوعی از فرش که از پشم یا کرک مالیده حاصل می شود. سیاکیز. (ناظم الاطباء). گستردنی که از پشم مالیده کنند. (یادداشت مؤلف ). پارچه ای کلفت که ...
-
واژههای مشابه
-
نمد بافتن
لغتنامه دهخدا
نمد بافتن . [ ن َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) نمد ساختن .نمد مالیدن : توانگری که دم از فقر می زند غلط است به موی کاسه ٔ چینی نمدنمی بافند.بیدل (از آنندراج ).
-
شال نمد
لغتنامه دهخدا
شال نمد. [ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) نمدی را گویند که از پشم بز بافند نه از پشم گوسفند. (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
اسب نمد
لغتنامه دهخدا
اسب نمد. [ اَ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) پوشش اسب . برگستوان : رکابدار را فرموده آمده است پوشیده تا آنرا [ملطفه را] در اسب نمد یا میان آستر موزه چنانکه صواب بیند پنهان کند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 405 و چ فیاض ص 389).
-
جستوجو در متن
-
ساکیز
لغتنامه دهخدا
ساکیز. (اِ) نمد را گویند مطلقاً خواه نمد تکیه باشد و خواه غیرنمد تکیه . (برهان ) (آنندراج ). نمد باشد و آن را سیاکیز نامند. (جهانگیری ) (شعوری ). نمد باشد و چون کیز بمعنی نمد آمده شاید که ساکیز نوعی از نمد باشد. (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). لِبد....
-
نمدپیچ
لغتنامه دهخدا
نمدپیچ . [ ن َ م َ ] (ن مف مرکب ) در نمد پیچیده . در نمد پوشیده .- نمدپیچ کردن ؛ کسی را لای نمد پیچیدن به نحوی که فریادش به گوش کسی نرسد.
-
نمدسازی
لغتنامه دهخدا
نمدسازی . [ ن َ م َ ](حامص مرکب ) نمدمالی . نمدگری . عمل نمدساز. || (اِ مرکب ) جای نمد مالیدن . کارگاه نمد ساختن .
-
کیز
لغتنامه دهخدا
کیز. (اِ) نمد را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی نمد باشد و آن را از پشم مالند، و به عربی لبد گویند. (برهان ). به معنی نمد است که از پشم مالند... (انجمن آرا) (آنندراج ) : کیز نمد باشد و مصحف او کیرکیر به کون تو باد و خفته تو بر کیز.سوزنی (از یادداش...
-
نمدین
لغتنامه دهخدا
نمدین . [ ن َ م َ ] (ص نسبی ) از نمد. ساخته شده از نمد : و کلاهی نمدین بر سر داشت و پشمینه ای پوشیده و کلاسنگی در میان بسته . (ترجمه ٔ تفسیر طبری ).
-
آهکی
لغتنامه دهخدا
آهکی . [ هََ ] (ص نسبی ) منسوب به آهک . از آهک . کلسی . || آهک فروش . || کلسی . (فرهنگستان ). - نمد آهکی ؛ قسمی نمد از جنس پست .
-
نمدمال
لغتنامه دهخدا
نمدمال . [ ن َ م َ ] (نف مرکب ) آنکه به مالیدن نمد مباشرت کند. (آنندراج ). آنکه نمد می مالد. (ناظم الاطباء). آنکه از پشم آمیخته با آشی نمد مالد. لَبّاد. نمدگر. نمدساز. (یادداشت مؤلف ) : گر سقرلاط تو را هست و نمد می پوشی سردی است این به نمدمال چه عیب...
-
سیاکیز
لغتنامه دهخدا
سیاکیز. [ س َ ] (اِ) نمد را گویند و آن چیزی است که از پشم میمالند. (برهان ) (آنندراج ).
-
طیلقان
لغتنامه دهخدا
طیلقان . [ طَ ل َ ] (معرب ، اِ) نمد. ساکیز. لبد. لبده . پلاس . کلاه نمد. کلاه نمدی . رجوع به طالقانی شود. (دزی ج 2 ص 81).