کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمایشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمایشی
لغتنامه دهخدا
نمایشی . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ] (ص نسبی ) درخور نمایش . اهل نمایش . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
دراماتیک
لغتنامه دهخدا
دراماتیک . [ دِ ] (فرانسوی ، ص ) منسوب به درام . درامی . نمایشی . رجوع به درام شود.
-
کنسرواتوار
لغتنامه دهخدا
کنسرواتوار. [ ک ُ س ِرْ ] (فرانسوی ، اِ) مدرسه ای که در آنجا موسیقی ، تئاتر و هنرهای نمایشی را تدریس کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
نمودی
لغتنامه دهخدا
نمودی . [ ن ُ / ن ِ ] (ص نسبی ) نمایشی . (ناظم الاطباء). رجوع به نمود و نمودن و نمودنی شود.
-
میمیک
لغتنامه دهخدا
میمیک . (فرانسوی ، ص ، اِ) حرکات نمایشی که نمایانگر اعمال و احساسات است . (از دایرة المعارف کیه ). || هنرپیشه ای که اعمال و احساسات را بوسیله ٔ حرکات نمایش دهد.
-
سارسه
لغتنامه دهخدا
سارسه . [ س ِ ] (اِخ ) فرانسیسک . از نقادان درام و داستان در فرانسه . متولد دوردان [ 1827 - 1899 م . ] است .مجموعه ٔ انتقادات نمایشی او در کتابی بنام «چهل سال نمایش » تدوین شده است .
-
ارتاواسد
لغتنامه دهخدا
ارتاواسد. [ اَ ] (اِخ ) ارته باذ. هنگامی که سورِنا نمایشی در سلوکیّه میداد، هیرود پادشاه با ارتاواسد پادشاه ارمنستان صلح کرد وخواهر او را برای پسر خود پاکروس گرفت . در این موقعدو پادشاه ضیافت هائی برای یکدیگر میدادند و در موقعمهمانیها تصنیفاتی از ادب...
-
کمدی
لغتنامه دهخدا
کمدی . [ ک ُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) اثری نمایشی که دارای موضوع و نتیجه ٔ شادی بخش و خنده آور باشد، مقابل تراژدی . کمدی اصطلاحی است که برای بیان نوعی از درام بکار می رود که مقصود اصلی آن تفریح تماشاکنندگان است . کمدی از طرفی مخالف تراژدی و از طرف دیگر م...
-
گردیانوس
لغتنامه دهخدا
گردیانوس . [ گ ُ ] (اِخ ) مارکوس آنتونیوس . امپراطور روم . وی در سال 157 م . در رم متولد و در سال 238 م . در کارتاژ (قرطاجنه ) وفات یافت . او مسرف ، ملایم و شریف بود. وی شهرت و وجاهت بسیار به دست آورد. در هر ماه در نمایشی از گلادیاتورها میداد و آنان ...
-
ملودرام
لغتنامه دهخدا
ملودرام . [ م ِ ل ُ دْرا / دِ ] (فرانسوی ، اِ) از «ملوس » یونانی به معنی آهنگ و «درام » بمعنی عمل نمایشی . درام با خصیصه های توده ای مردم که در آن حالات غم انگیز و مولم بطور ناگهانی و پیش بینی نشده آشکار می گردد و در هم می آمیزد. (از لاروس ). ترکیبی ...
-
تعزیه
لغتنامه دهخدا
تعزیه . [ ت َ ی َ ] (اِ) تعزیت . تعزیة. سوگواری . عزاداری : امیرعضدالدوله در... وفات یافت ... و امیرالمؤمنین ... در حراقه بر روی دجله به تعزیه ٔ او تجشم فرمود و عامه ٔ اهل بغداد نظاره ٔ آن مجمعو محفل بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران صص 310 - ...
-
هنرپیشه
لغتنامه دهخدا
هنرپیشه . [ هَُ ن َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) هنرمند : هنرپیشه آن است کز فعل نیک سر خویش را تاج ، خودبرنهد. ناصرخسرو.هنرپیشه فرزنداستاد اوکه همدرس او بود و همزاد او. نظامی .بدان خوبروی هنرپیشه دادهنرپیشه را دل به اندیشه داد. نظامی .هنرپیشه راپیش خواند او...
-
نمایش
لغتنامه دهخدا
نمایش . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ] (اِمص ، اِ) اسم مصدر و مصدر دوم از نمودن . فعل نمودن . عمل نمودن . (یادداشت مؤلف ). ارائه . عرض . (یادداشت مؤلف ). نشان دادن . (فرهنگ فارسی معین ) : بل من به نمایش ره خویش حق فضلا همی گزارم . ناصرخسرو. || صورت . روی ...
-
هارپاگون
لغتنامه دهخدا
هارپاگون . [ گُن ْ ] (اِخ ) شخصیت عمده ٔ کمدی خسیس اثر مولیر . هارپاگون شخصیت قابل ستایش خسیسی است که مولیر با آفریدن وی خست را به بهترین وجهی تجسم بخشیده است . لئامت و صرفه جویی وی از چیزهای جزئی ، خشونتش برای برتری ، و ترسش از اینکه مبادا فریبش بده...