کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمایان شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمایان شدن
لغتنامه دهخدا
نمایان شدن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ظاهر شدن . به نظر درآمدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آشکار شدن . نموده شدن . (ناظم الاطباء). پیدا شدن . طالعشدن . ظهور. بروز. طلوع . پیدایش . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
نمایان کردن
لغتنامه دهخدا
نمایان کردن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ظاهرکردن . واضح و آشکار کردن . بیان کردن . روشن نمودن .
-
جستوجو در متن
-
مجسم شدن
لغتنامه دهخدا
مجسم شدن . [ م ُ ج َس ْ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جسمیت یافتن . به صورت جسم درآمدن . || آشکار شدن . نمایان شدن . پدیدار شدن .
-
بارز شدن
لغتنامه دهخدا
بارز شدن . [ رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پدیدار شدن . نمایان شدن . هویدا شدن . نمودار گردیدن . آشکارا شدن . ظاهر شدن : هیچکدام به میدان مبارزت بارز نشوند. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به بارز شود.
-
عرض افتادن
لغتنامه دهخدا
عرض افتادن . [ ع َ اُ دَ ] (مص مرکب ) نمایان شدن . عرضه شدن . ارائه گردیدن . || به عرض رسیدن مطلبی . || پیشنهاد شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شفی
لغتنامه دهخدا
شفی . [ ش َ فا ] (ع مص ) نزدیک شدن آفتاب به غروب . || برآمدن ماه نو. || نمایان شدن شخص . (منتهی الارب ). و رجوع به شَفا شود.
-
وغول
لغتنامه دهخدا
وغول . [ وُ ] (ع مص ) درآمدن در چیزی و نمایان شدن یا دور شدن و رفتن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || در میان درخت پنهان شدن . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر).
-
نمودار شدن
لغتنامه دهخدا
نمودار شدن . [ ن ُ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ظاهر شدن . پدید آمدن . نمایان شدن . مرئی گشتن : همی بود تا شب نمودار شدفرورفت مهر و جهان تار شد.فردوسی .
-
ناهویدا
لغتنامه دهخدا
ناهویدا. [ هَُ وَ / وِ ] (ص مرکب ) پنهان . مخفی . مستتر. پوشیده . نهان . غیرظاهر. ناآشکار. ناواضح . که نمایان و ظاهر و پیدا نیست .- ناهویدا شدن ؛ گم شدن . از نظر پنهان شدن : غمامه ؛ ناهویدا شدن راه . (تاج المصادر بیهقی ).
-
نخ نما
لغتنامه دهخدا
نخ نما. [ ن َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) نخ نما شدن قالی و جامه و جز آن ؛ سوده و فرسوده شدن آن به کثرت استعمال چنانکه پود آن برود و تار که در زیر پود از چشم پنهان بود نمایان گردد. مندرس شدن . فرسوده شدن .
-
عسقلة
لغتنامه دهخدا
عسقلة. [ ع َ ق َ ل َ ] (ع مص ) درخشیدن سراب . (منتهی الارب ). نمایان و ناپدید شدن سراب . (از اقرب الموارد).
-
ارجحنان
لغتنامه دهخدا
ارجحنان . [ اِ ج ِ ] (ع مص ) مائل گردیدن . گرائیدن . بچسبیدن . (زوزنی ). || جنبیدن . || یکبار افتادن . || بلند و نمایان شدن سراب .
-
تریق
لغتنامه دهخدا
تریق . [ ت َ رَی ْ ی ُ ] (ع مص ) نمایان شدن و درخشیدن سراب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روان شدن و جنبیدن و درخشیدن سراب روی زمین . (از اقرب الموارد). روان شدن و جنبیدن سراب روی زمین . (از المنجد).