کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نماءات (حیوان و درخت) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تنه دار
لغتنامه دهخدا
تنه دار. [ ت َ ن َ /ن ِ ] (نف مرکب ) درخت ساقه دار. (ناظم الاطباء). تناور. آنکه اندامی بزرگ دارد از انسان و حیوان و گیاه .
-
پرشاخ
لغتنامه دهخدا
پرشاخ . [ پ ُ ] (ص مرکب ) کثیف وانبوه ، از درخت . که شاخهای بسیار دارد، از حیوان .
-
پوزه
لغتنامه دهخدا
پوزه . [ زَ / زِ ] (اِ) پیرامون و گرداگرد دهان . پوز. فرطوسه . فرطیسه . بتفوز. مجموع دهان و فکین حیوان . فوز. زفر. بدفوز. فریش . فش . فرنج . فوزه . تانول . (لغت نامه ٔ اسدی ) . کلفت . || دهان بند. فنطیسة. فطیسة. || تنه ٔ درخت . (برهان ). پوز. (برهان ...
-
چارصنف حیوان
لغتنامه دهخدا
چارصنف حیوان . [ص ِ ف ِ ح َ ی َ / ح َ ی ْ ] (اِ مرکب ) اصناف اربعه ٔ حیوان (انسان ، پرندگان ، خزندگان و چرندگان ) : باد بر هفت فلک پایه ٔ تختش چندانک چارصنف حیوان خواب و خور آمیخته اند.خاقانی .
-
انسال
لغتنامه دهخدا
انسال . [ اِ ] (ع مص ) زادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بچه آوردن . (از اقرب الموارد). || فروافتادن پشم و افکندن آن را (لازم و متعدی ). (منتهی الارب ) (آنندراج ) . فروافتادن و بریده شدن پشم و پر. فرو افکندن . پر و پشم را. (از اقرب الم...
-
تنسیل
لغتنامه دهخدا
تنسیل . [ ت َ ](ع مص ) بیوکندن (بیفکندن ) حیوان موی و پر و پشم . (تاج المصادر بیهقی ). پروی (؟) بیفکندن حیوان . (زوزنی ). پر و پشم و موی بیفکندن حیوان . (آنندراج ). تولَک کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به نسل شود.
-
پوژه
لغتنامه دهخدا
پوژه . [ ژَ / ژِ ] (اِ) ساق درخت و ساق انسان و حیوان . (شعوری ج 1 ص 270). پوزه .
-
چهار صنف حیوان
لغتنامه دهخدا
چهار صنف حیوان . [ چ َ / چ ِ ص ِ ف ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (اِ مرکب ) آدمی و پرندگان و خزندگان و چرندگان . رجوع به چارصنف حیوان شود.
-
اهان
لغتنامه دهخدا
اهان . [ اِ ] (ع اِ) تنه ٔ درخت شاخ بریده و بالای آن . (ناظم الاطباء). تنه ٔ درخت بریده شاخها و بالای وی . (منتهی الارب ). تنه ٔ درخت بریده و شاخهای درخت . (آنندراج ).
-
حیوان
لغتنامه دهخدا
حیوان .[ ح َی ْ ] (از ع ، اِمص ) در تداول فارسی بسکون یاء تلفظ میشود و در اصل بفتح یاء است . زندگی و زندگانی .- آب حیوان ؛ آب زندگانی : سکندر ندید آب حیوان و من همی بینم اینک بجام تو در. مسعود.ای که در بند آب حیوانی کوزه بگذار تا خزف باشد. سعدی .بسر...
-
کتران
لغتنامه دهخدا
کتران . [ ک َ ] (اِ) قطران . (برهان ) (زمخشری ). کتیران . (آنندراج ). دارویی است سیاه که از درخت عرعر که آن سرو کوهی است گیرند و بعضی گویند ازدرخت صنوبر میگیرند. رشک و شپش را می کشد و علت گر وجرب انسان و حیوان خصوصاً شتر گرگین را مالیدن آن نافع باشد ...
-
چمانه
لغتنامه دهخدا
چمانه . [ چ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) به معنی مطلق حیوان باشد. (برهان ). حیوان را نامند. (جهانگیری ). جاندار و حیوان . (ناظم الاطباء). چم . ورجوع به چم شود. || میانه و وسط. (ناظم الاطباء). || جرعه ٔ شراب . (ناظم الاطباء).
-
درخت آسوریک
لغتنامه دهخدا
درخت آسوریک . [ دِ رَ ت ِ ] (اِخ ) (به معنی درخت آسوری ) منظومه ای است به زبان پهلوی متضمن مناظره ٔ میان بز و درخت خرما و رجحان هر یکی بر دیگری .
-
فرگویا
لغتنامه دهخدا
فرگویا. [ ف َ ] (نف ) گوینده و حیوان ناطق . (آنندراج ).- جانور فرگویا ؛ حیوان ناطق که انسان باشد. (از ناظم الاطباء).
-
حیوانیت
لغتنامه دهخدا
حیوانیت . [ ح َ ی َ نی ی َ / ح َی ْ نی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص )حیوان بودن . جانوری . رجوع به حیوان و حیوانی شود.