کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقطۀ اصلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خط و نقطه
لغتنامه دهخدا
خط و نقطه . [ خ َطْ طُ ن ُ طَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) الفبائی است که در تلگراف با سیم بکار می رود و به آن الفباء یا حروف تلگرافی مُرس گویند. در تلگراف با سیم برای هر یک از حروف الفباء با خط کوچک و نقطه ٔ ترکیبی می سازند و این ترکیب را نمایشگر آن حر...
-
جستوجو در متن
-
خوافق
لغتنامه دهخدا
خوافق . [ خ َ ف ِ ] (ع اِ) چهار نقطه ٔ اصلی افق . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ). || برآمدنگاه بادهای چهارگانه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
لک شدن
لغتنامه دهخدا
لک شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لک شدن جامه ؛ رنگ نقطه ای از آن بگردیدن . بر اثر آلودگی به چیزی یا براثر ریزش شیئی مایع نقطه ٔ مخالف رنگ اصلی بر آن پیدا شدن . قطره ٔ مایع رنگین یا روغن بر آن افتادن و رنگ محل افتاده را تغییر دادن .
-
طفشیقون
لغتنامه دهخدا
طفشیقون . [ طَ ] (معرب ، اِ) طخشیقون است و بعضی شوکران دانسته اند و اصلی ندارد. (فهرست مخزن الادویه ). نام دوایی است به لغت رومی که آن را از ملک ارمن آورند و پیکان تیر و بیشتر اسلحه ٔ جنگ را بدان زهرآلود سازند. و بجای حرف ثانی ، خاء نقطه دار هم به نظ...
-
میان بر
لغتنامه دهخدا
میان بر. [ یام ْ ب ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) برنده ٔ میان . || راه کوتاهتر. راهی در میان دو نقطه که نسبت به راه یا راههای دیگر کوتاهترین باشد. مستقیم ترین و کوتاهترین راه بین دو نقطه نسبت به راه اصلی که به صورت خط منحنی و منکسر است . اقصر فاصله میان د...
-
فند
لغتنامه دهخدا
فند. [ ف َ ] (اِ) بند. پند. مکر و حیله . (فرهنگ فارسی معین ). صورتی از فن عربی نیست بلکه صورتی از بند است . (یادداشت مؤلف ). مکر. حیله . زرق . فریب . سالوسی . (یادداشت دیگر). ترفند. (انجمن آرا) : نیز ابا نیکوان نماندت جنگ فندلشکر فریاد نی خواسته نی ...
-
مثلاً
لغتنامه دهخدا
مثلاً. [ م َ ث َ لَن ْ ] (ع ق ) بطور مثال و تمثیل . (ناظم الاطباء). فی المثل . بمثل . از برای مثل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بعنوان مثل : و در میان شهر آنجا که مثلاً نقطه ٔ پرگار باشد دکه ٔ انباشته برآورده است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 138). اگر...
-
جنحة
لغتنامه دهخدا
جنحة. [ ج ِ ح َ ] (ع اِ) اِثْم . (محیط المحیط). گناه ، و این لغتی است عامیانه و در هیچ یک از لغت نامه های معتبرنیست . (محیط المحیط). || (اصطلاح حقوق جزا) یکی از اقسام چهارگانه ٔ جرم بشمار میرود و بدو قسم جنحه ٔ کوچک یا تقصیر و جنحه ٔ مهم تقسیم میگردد...
-
زیناوند
لغتنامه دهخدا
زیناوند. [ وَ ] (ص مرکب ) شاکی السلاح . (مفاتیح ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). این کلمه که به اشکال دیگر هم ضبط شده (ریباوند، دیباوند، زیباوند)، خواه بواسطه ٔ خود مؤلفین که پی به ترکیب اصلی کلمه نبرده اند و خواه بدست نساخ بواسطه ٔ کم و بیش گذاشتن نقطه ...
-
پیرنه
لغتنامه دهخدا
پیرنه . [ رِ ن ِ ] (اِخ ) نام سلسله جبالی میان مملکت فرانسه و اسپانیا تقریباً بطول 430 هزار گز از پرپین یان تا باین . صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد:پیرنه ، یکی از بزرگترین سلاسل جبال اروپاست و در طرف شمال اسپانیول بین بحر سفید و اقیانوس اطلس از جهت مشر...
-
کلاردشت
لغتنامه دهخدا
کلاردشت . [ ک َ دَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش کلاردشت شهرستان نوشهراست . این دشت کوچک باموقعیت خاصی در دامنه ٔ کوه تخت واقع است . قسمت عمده ٔ آبادیهای این دهستان در دامنه ٔ ارتفاعات مسلط به این دشت قرار دارد و از هر نقطه ٔدشت آبادیها مشاهده می...
-
گیلان کوتم
لغتنامه دهخدا
گیلان کوتم . [ ] (اِخ ) به گفته ٔ حمداﷲ مستوفی مصب سپیدرود است در دریای خزر. (نزهة القلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 217). توضیح اینکه رودخانه ٔ قزل اوزن پس از آنکه در منجیل به رودخانه ٔ شاهرود پیوست و تشکیل سپیدرود را داد به سوی دریای خزر جریان پیدا میکن...
-
سفیدرود
لغتنامه دهخدا
سفیدرود. [ س ِ ] (اِخ ) (آماردی قدیم اسپیدرود - قزل اوزن ) سرچشمه ٔ آن در کوه چهل چشمه کردستان است و بطرف مشرق رفته داخل ناحیه گروس میشود و در این محل شعبه ٔ دیگری بهمین اسم که از کوههای پنجه علی در شمال غربی همدان جاری است ضمیمه آن میشود و در گروس و...
-
جرثقیل
لغتنامه دهخدا
جرثقیل . [ ج َرْ رِ ث َ ] (اِ مرکب ) نام علمی است که در آن قواعد کشیدن و برداشتن بارهای گران مندرج است . چنانکه گردون که به ارابه شهرت دارد و به هندی گاری وچهکرا گویند یکی از جمله اقسام جرثقیل است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). علم الحیل . ابزاری که بد...
-
نسخه
لغتنامه دهخدا
نسخه . [ ن ُ خ َ / خ ِ ] (از ع ، اِ) کتاب . (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ) : نسخه ٔ رخ همه عُجْم و نقطه است از خط اشک زو معمای غم من به فکر بگشایید. خاقانی .در محبت همه لخت دل شق می شمرم نسخه بسیار عزیز است ورق می شمرم ! رایج (از آنندراج ).رجوع به نسخة ...