کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقص کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ثلب
لغتنامه دهخدا
ثلب . [ ث َ ] (ع مص ) سرزنش کردن . نکوهیدن . عیب نمودن . نقص کردن . || راندن . || برگردانیدن . || رخنه کردن .
-
جبر کردن
لغتنامه دهخدا
جبر کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جبران کردن . تلافی کردن . نقص و زیان مادی یا معنوی را برطرف کردن : بر حالت ببخشید و کسر حالت را بتفقدی جبر کرد. (گلستان ).
-
معیوب کردن
لغتنامه دهخدا
معیوب کردن . [ م َع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عیب ناک کردن . دارای عیب و نقص کردن . تباه کردن . خراب کردن : وصم ؛ معیوب کردن . (تاج المصادر بیهقی ).می تنی تاری که جاروبش کنندمی کشی طرحی که معیوبش کنند.پروین اعتصامی .
-
کامل کردن
لغتنامه دهخدا
کامل کردن . [ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی نقص کردن . بی عیب ساختن . به کمال رساندن : ز بسکه اهل هنر را بزرگ کرد و نواخت بسی نماند که هر ناقصی کند کامل . سعدی .رجوع به کامل شود.
-
معیوب شدن
لغتنامه دهخدا
معیوب شدن . [ م َع ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب )عیب ناک شدن . عیب پیدا کردن . دارای عیب و نقص شدن .
-
تنقاص
لغتنامه دهخدا
تنقاص . [ ت َ ] (ع مص ) کم کردن در بهره و کم شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به نقص شود.
-
عیب گرفتن
لغتنامه دهخدا
عیب گرفتن . [ ع َ / ع ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) آشکارا کردن عیب . بنمودن نقص . ایراد گرفتن . انتقاد کردن . به نقص و خطا منسوب داشتن . برشمردن عیب و نقص : چو دشوارت آید ز دشمن سخُن نگر تا چه عیبت گرفت آن مکن . سعدی .متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح...
-
رخنه درآوردن
لغتنامه دهخدا
رخنه درآوردن . [ رَ ن َ / ن ِ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) رخنه کردن . رخنه ایجاد کردن . سوراخ ایجاد کردن . || عیب و نقص در چیزی پیدا آوردن : کان را که تیشه رخنه کند فضل کان نهم رخنه چرا به تیشه ٔ کان کن درآورم .خاقانی .
-
قیاس بنفس
لغتنامه دهخدا
قیاس بنفس . [ س ِ ب ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کسی یا کسانی را چون خود دیدن و با خود قیاس کردن . خود را ملاک هرچیز قرار دادن . در دیگران عیب و نقص خود را دیدن .
-
تنقص
لغتنامه دهخدا
تنقص . [ ت َ ن َق ْ ق ُ ] (ع مص ) نقص کردن کسی را. (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). عیب کردن و بد گفتن ، یقال : هو یتنقص فلاناً؛ ای یقع فیه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اندک اندک گرفتن از چیزی . (از اقرب الم...
-
عقص
لغتنامه دهخدا
عقص . [ ع َ ق َ ] (ع مص ) در اصطلاح عروض خرم کردن مفاعلتن معصوب در بحر وافر. (از اقرب الموارد). افکندن میم مفاعلتن بعد ساکن نمودن لامش در بحر وافر. (از منتهی الارب ). اجتماع خرم و عصب و کف باشد، یا بعبارة اخری جمع شدن خرم و نقص است . و نقص عبارت ازکف...
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [ دَهَْ ی ْ ] (ع مص ) زیرک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || زیرک وتیزهوش گفتن کسی را و منسوب کردن به زیرکی و یا عیب و نقص کردن یا عاهت و بلا رسانیدن به کسی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رسیدن به کسی دواهی . (منتهی الار...
-
نسبت دادن
لغتنامه دهخدا
نسبت دادن . [ ن ِ ب َ دَ ] (مص مرکب ) منسوب کردن . (یادداشت مؤلف ). بستن به . اسناد : کدو بود چاهی تهی از فروغ به او نسبت نور دادن دروغ . ملاطغرا.در میکده بی پاوسریهاست ، سروپانسبت به خود آنکس که دهد نقص تمام است .واله (از آنندراج ).
-
ظلم
لغتنامه دهخدا
ظلم . [ ظَ ] (ع مص ) ستم کردن . || به ناجایگاه نهادن چیزی را. || کم و نقص کردن حق کسی را. || ظلم ارض ؛ کندن زمین در غیر جای کندیده . || ظَلم بعیر؛ کشتن شتر را بی علت و بیماری . || ظَلم وادی ؛ از حد زیاده شدن آب رودکده . || ظلم الوَطب ؛ پیش از جُغرات ...
-
شوخی کردن
لغتنامه دهخدا
شوخی کردن . [ ک َ دَ] (مص مرکب ) بی حیایی کردن . (یادداشت مؤلف ). سماجت کردن . پررویی کردن . بیشرمی کردن . || گستاخی و جسارت و دلیری و چابکی و تهور کردن : هرکه بنگریزد و شوخی کندمستحق هر بدی و هر بلاست . فرخی .مقدمی از ایشان بر برخی از قلعت بود و بس...