کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقشهنگاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نگاری
لغتنامه دهخدا
نگاری .[ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نگار. (فرهنگ فارسی معین ). || نگارین . منقش . مزین . || (اِ) قسمتی از شکمبه ٔ گوسفند که دارای اشکال هندسی مسدس شکل است . شکمبه ٔ گوسفند به سیرابی ، نگاری ، شیردان وهزارلا تقسیم می شود. || ابزار کشیدن شیره ٔتریاک . لو...
-
نقشه
لغتنامه دهخدا
نقشه . [ ن َ ش َ / ش ِ ] (اِ) صفحه ٔ کاغذی که در روی آن شکل و صورت چیزی را رسم کرده می نمایانند و خاکا و خاکه و کالو و ورنداز و کالوب و کارنامه و گرنامه و نمونه نیز گویند. (ناظم الاطباء). طرحی که مهندس یا طراحی از چیزی تهیه و بر صفحه ٔ کاغذ رسم کند ت...
-
صورت نگاری
لغتنامه دهخدا
صورت نگاری . [ رَ ن ِ ] (حامص مرکب ) مصوری . نقاشی . تصویرسازی . رجوع به صورت نگار و صورت نگاشتن شود.
-
روزنامه نگاری
لغتنامه دهخدا
روزنامه نگاری . [ م َ / م ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل روزنامه نگار. شغل روزنامه نگار. روزنامه نویسی . رجوع به روزنامه نویسی شود.
-
نامه نگاری
لغتنامه دهخدا
نامه نگاری . [ م َ / م ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل نامه نگار. نامه نویسی . نامه نوشتن . کتابت . رجوع به نامه شود. || روزنامه نویسی .
-
مدحت نگاری
لغتنامه دهخدا
مدحت نگاری . [ م ِ ح َ ن ِ ] (حامص مرکب )مدح . مداحی . عمل مدحت نگار. رجوع به مدحت نگار شود.
-
انگشت نگاری
لغتنامه دهخدا
انگشت نگاری . [ اَ گ ُ ن ِ ] (حامص مرکب ) عملی است که از روی اثر انگشتها می توان اشخاص مختلف را شناخت ، زیرا که خطهای مختلف سر انگشتان هرکس با دیگری اختلاف دارد. (از واژه های فرهنگستان ).
-
جریده نگاری
لغتنامه دهخدا
جریده نگاری . [ ج َ دَ / دِ ن ِ ] (حامص مرکب ) نوشتن روزنامه یا مجله یا نشریه های مرتب روزانه یا هفتگی یا ماهانه که مندرجات آنها گاه سیاسی و خبری و اجتماعی است وگاه علمی و فنی و ادبی . و در عصر حاضر جریده ها یا مطبوعات تأثیر بسیاری در پیشرفت تمدن مل...
-
داستان نگاری
لغتنامه دهخدا
داستان نگاری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل داستان نگار.
-
نقشه ٔ جغرافیا
لغتنامه دهخدا
نقشه ٔ جغرافیا. [ ن َ ش َ / ش ِ ی ِ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نقشه و طرحی که برای توضیح و تعلیم اوضاع اقتصادی و سیاسی و طبیعی هرقطعه از کره ٔ زمین ترسیم کنند. رجوع به نقشه شود.
-
نقشه بردار
لغتنامه دهخدا
نقشه بردار. [ ن َ ش َ / ش ِ ب َ ] (نف مرکب ) نقشه کش . که نقشه ٔ چیزی یا جائی را بر کاغذ ترسیم کند.
-
نقشه برداری
لغتنامه دهخدا
نقشه برداری . [ ن َ ش َ / ش ِ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل نقشه بردار. نقشه کشی . رجوع به نقشه بردار شود.
-
نقشه کش
لغتنامه دهخدا
نقشه کش . [ ن َ ش َ / ش ِ ک َ / ک ِ ](نف مرکب ) طراح . نقشه بردار. که نقشه ترسیم کند. || در تداول ، که به زیان دیگران و برای غلبه بر حریفی یا انجام کاری طرحی ریزد. که با توطئه و دسیسه منظور خود را عملی کند. محتال . سیاس . توطئه گر.
-
نقشه کشی
لغتنامه دهخدا
نقشه کشی . [ ن َ ش َ / ش ِ ک َ / ک ِ ](حامص مرکب ) عمل نقشه کش . رجوع به نقشه کش شود. || علم و صنعت نقشه رسم کردن . (ناظم الاطباء).