کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقرس
لغتنامه دهخدا
نقرس . [ ن ِ رِ ] (ع اِ) ورمی است در مفاصل با درد. (از مفاتیح ). درد پای . (زمخشری ) (مهذب الاسماء).نام دردی است که شدید باشد و خاص به انگشتان پای و شتالنگ پیدا می شود. (غیاث اللغات ). آماسی است و درد بند شتالنگ و بند انگشتان پا و اکثر اهل نعمت را عا...
-
جستوجو در متن
-
نقارس
لغتنامه دهخدا
نقارس . [ ن َ رِ ] (ع اِ) ج ِ نقرس . رجوع به نقرس شود.
-
پادرد
لغتنامه دهخدا
پادرد. [ دَ ] (اِ مرکب ) نقرس . درد پای . و درد مفصل در پای .
-
داءالمفاصل
لغتنامه دهخدا
داءالمفاصل . [ ئُل ْ م َ ص ِ ] (ع اِ مرکب ) نقرس . داءالملوک .
-
داءالملوک
لغتنامه دهخدا
داءالملوک . [ ئُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) ترفه . تنعم . || نقرس . داءالمفاصل .
-
یک چشمگی
لغتنامه دهخدا
یک چشمگی . [ ی َ / ی ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) دارای یک چشم بودن . حالت و کیفیت یک چشم : بخق ، نقرس و کوری و یک چشمگی . (التفهیم ).
-
جلتاق
لغتنامه دهخدا
جلتاق . [ ج َ ] (معرب ، اِ) به لغت رومی ، حلیمو را گویند و آن بیخ نباتی است که به عربی حماض جبلی خوانند. درد مفاصل و نقرس را ضماد کردن نافع است . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به حلیمو شود.
-
رامش داد
لغتنامه دهخدا
رامش داد. [ م ِ ] (اِ مرکب ) روغنی دارویی است و برای فلج و لقوه و نقرس و رعشه و دردهای مفاصل و پشت و قولنج سودمند است . رجوع به قانون ابن سینا چ تهران ص 39 شود.
-
ریةالبحر
لغتنامه دهخدا
ریةالبحر. [ ی َ تُل ْ ب َ] (ع اِ مرکب ) چیزی است شبیه به شیشه و در کنار دریاها یافت میشود و ضماد اوجهت نقرس و شقاقی که از سرما به هم رسیده باشد نافعاست . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
منقرس
لغتنامه دهخدا
منقرس . [ م ُ ق َ رِ ] (ع ص ) مبتلا به نقرس . (یادداشت مرحوم دهخدا): و قد یتخذ من هذا الحجر اجران فیضع فیه المنقرسون ارجلهم . (ابن البیطار) (یادداشت ایضاً).
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) الیاس . نام این شاعر با شعری لایقرء در لغت نامه ٔ اسدی ذیل کلمه پژول بمعنی شتالنگ آمده است و بیت این است :نه اقعس سرون و نه نقرس دو پای نه اکفس پژول و نه شم زاستر.
-
پجول
لغتنامه دهخدا
پجول . [ پ ُ ] (اِ) بجول . پژول .بژول . شتالنگ . اشتالنگ . کعب . قاب . غاب : نه اقعس سرون و نه نقرس دو پانه اکفس پجول و نه شم ز استر. ابوعلی الیاس (از فرهنگ اسدی ).
-
چیگلک
لغتنامه دهخدا
چیگلک . [ ل َ ] (اِ) چیک لک . چیالک . گیاهی است از تیره ٔ گل سرخها با میوه ٔ خوشمزه و دارای ویتامین C و مواد قندی . برگش را عوام به عنوان داروی ضد نقرس می شناسند.
-
نقریس
لغتنامه دهخدا
نقریس . [ ن ِ ] (ع ص ) طبیب حاذق بسیارنظر دقیقه شناس . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). طبیب حاذق ماهر بسیار دقیق . (ناظم الاطباء). بجشک (پزشک ) دانا. (مهذب الاسماء). نقرس . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (متن اللغة). || رهنمای ماهر. (منتهی الارب ). راهنم...