کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقد کردن
لغتنامه دهخدا
نقد کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متاعی را فروختن و بهایش را فی الحال پول نقد دریافت کردن . ضیاع و عقار و متاع یا چک و سفته ای را به پول نقد بدل کردن . || جدا کردن سره را از ناسره . ردی و جید درهم و دینار را تمیز دادن و از هم جدا کردن . || خوب و ب...
-
واژههای مشابه
-
نقد شدن
لغتنامه دهخدا
نقد شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حاضر و آماده شدن پول کالا یا زمین و خانه . یا سند و قبضی به پول نقد بدل شدن . موجود شدن . فراهم آمدن . حاضر شدن : اهل بدعت را قیامت نقد شد زین آشتی چون بدید اینجا چو آنجا جمع خورشید و قمر.سنائی .
-
دست نقد
لغتنامه دهخدا
دست نقد. [ دَ ن َ ] (ق مرکب ) دست بنقد. فعلاً. عجالةً. علی العجالة.
-
چقاکبود نقد علی
لغتنامه دهخدا
چقاکبود نقد علی . [ چ َ ک َ دِ ن َ دِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان که در 19 هزارگزی جنوب خاوری کوزران و یکهزارگزی خاور راه فرعی چهارزبر به کوزران واقع است . دشت و سردسیر است و 100 تن سکنه دارد. آبش از چاه ، محصولش غلات ، حبوب...
-
جستوجو در متن
-
انتقاد کردن
لغتنامه دهخدا
انتقاد کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عیب گرفتن . || نقد کردن .
-
خرده گیری کردن
لغتنامه دهخدا
خرده گیری کردن . [ خ ُ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خرده گرفتن . اعتراض کردن . نقد کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
کبع
لغتنامه دهخدا
کبع. [ ک َ ] (ع مص ) بریدن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بریدن . (آنندراج ). || کبع الدراهم و الدنانیر؛ نقد کرد آنرا و سره نمود. (منتهی الارب ). وزن و نقد کردن دراهم و دنانیر. (از اقرب الموارد). نقد کردن دراهم را. (از آنندراج ). || بازدا...
-
نکته چینی
لغتنامه دهخدا
نکته چینی . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) نقد. (یادداشت مؤلف ). عمل نکته چین . رجوع به نکته چین شود.- نکته چینی کردن ؛ نقد کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
نقادی
لغتنامه دهخدا
نقادی . [ ن َق ْ قا ] (حامص ) سره کردن پول و خوب را از بد جدا کردن . (ناظم الاطباء). عمل نقاد. رجوع به نقاد شود. || سخن سنجی . نقد. ناقدی . رجوع به نقد شود.
-
عیار کردن
لغتنامه دهخدا
عیار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وزن کردن . عیارگرفتن . رجوع به عیار و عیار گرفتن شود : من اینجا کنم نقد خود را عیارخود آنجا بیامرزد آمرزگار.میرخسرو (از آنندراج ).
-
قسطرة
لغتنامه دهخدا
قسطرة. [ ق َ طَ رَ ] (ع مص ) نقد کردن دراهم و دینار را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
وش کردن
لغتنامه دهخدا
وش کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سره کردن . بی غش ساختن . (فرهنگ فارسی معین ) : عشق بود ار گنج پنهان فی المثل نقد خود را کرده است وش از ازل .شاه داعی (از فرهنگ فارسی معین ).
-
غلطگیری
لغتنامه دهخدا
غلطگیری . [ غ َ ل َ ] (حامص مرکب ) نقد. انتقاد کردن از نوشته یا گفته ٔ کسی . || تصحیح . تصحیح نوشته و گفته ٔ کسی . کار غلطگیر.