کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفی بلد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نفی کردن
لغتنامه دهخدا
نفی کردن . [ ن َف ْی ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انکار کردن . گفتن که نیست . (یادداشت مؤلف ) : عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند. حافظ.|| دور کردن . || از شهر بدر کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تبعید کردن . بیرون کردن : مَ...
-
ابن نفی
لغتنامه دهخدا
ابن نفی . [ اِ ن ُ ن َ فی ی ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه او را پدر از خانه برانده است .
-
حرف نفی
لغتنامه دهخدا
حرف نفی . [ ح َ ف ِ ن َف ْی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف نافیه شود.
-
حروف نفی
لغتنامه دهخدا
حروف نفی . [ ح ُ ف ِ ن َف ْی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف نافیه شود.
-
جستوجو در متن
-
جلا دادن
لغتنامه دهخدا
جلا دادن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب ) پاک کردن . پاکیزه کردن . پرداخت کردن . صیقل دادن . براق کردن : جلا دادن ظروف فلزی ؛ پاک و روشن ساختن آن . || تبعید کردن . نفی بلد کردن . اخراج بلد کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
سرکلة
لغتنامه دهخدا
سرکلة. [ س َ ک َ ل َ ] (ع مص ) نفی بلد کردن . تبعید کردن . اخراج کردن . (دزی ج 1 ص 650).
-
اشحاص
لغتنامه دهخدا
اشحاص . [ اِ ] (ع مص ) در تعب انداختن کسی را. || نفی بلد کردن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تبعید کردن .
-
منفی
لغتنامه دهخدا
منفی . [ م َ فا ] (ع اِ) جای توقف کسی که اخراج بلد شده باشد. (ناظم الاطباء). آنجای که کسی را بدانجا نفی کرده باشند. محل نفی کردن کسی . محل نفی . محل تبعید. تبعیدگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). جایی که کسی را بدانجا نفی کرده باشند. (از اقرب الموارد) : گر...
-
شهررانده
لغتنامه دهخدا
شهررانده . [ ش َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) از شهر رانده . تبعیدشده . کسی که او را نفی بلد کرده باشند : این دل شهررانده در گل تیره مانده ناله کنان که ای خدا کو حشم و تبار من .(دیوان شمس ).
-
استفان
لغتنامه دهخدا
استفان . [ اِ ت ِ ] (اِخ ) یکی از قیاصره ٔ قسطنطنیه . وی در سال 919 م . از طرف پدر خود رمان اول با دو برادر خویش کریستف و قسطنطین به حکمرانی مشترک منصوب شده و سلطنت اوتا 945 م . ادامه داشت و در این تاریخ نفی بلد شد.
-
تبعید کردن
لغتنامه دهخدا
تبعید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تبعید. نفی بلد کردن . اخراج بلدکردن . کسی را جلای مکان یا وطن فرمودن . || (اصطلاح حقوقی ) نوعی مجازات ، چنانکه کسی را بنا بدستور محاکم دادگستری و یا سایر مراجع صلاحیت دار از شهر یا ناحیه ای اخراج کردن و یا شخص م...
-
راتب افندی
لغتنامه دهخدا
راتب افندی . [ ت ِ اَ ف َ ] (اِخ ) از متأخران شعرای عثمانی معاصر سلطان سلیم خان سوم از 1209 تا 1211 هَ . ق . رئیس الکتاب بود و به سال 1214 نفی بلد شده و در ردس اعدام شد وی از اهل طوسیه بود. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
استراسیسم
لغتنامه دهخدا
استراسیسم . [ اُ ] (فرانسوی ، اِ) (از یونانی استراکن ، بمعنی صدف ، زیرا مردم اثینه رأی خود را بر صدف می نوشتند) قضاوت ملت اثینه که بدان وسیله یک تن مدنی مظنون مدت ده سال نفی بلد میشد و این امر پس از سقوط پیزیسترات جبار و دو پسر وی معمول گردید. میلتی...
-
کوربه
لغتنامه دهخدا
کوربه . [ ب ِ ] (اِخ ) گوستاو. نقاش فرانسوی (1819-1877 م .). از فحول سبک رئالیزم در نقاشی بود و موضوعهای نقاشی خود را منحصراً از زندگی واقعی انتخاب می کرد، ازآن جمله است : سلام مسیو کوربه ، تدفین در ارنان ، بازگشت بزهای کوهی و کارگاه نقاش است . وی در...