کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفیش
لغتنامه دهخدا
نفیش . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) رخت پراکنده در خنور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). متاع پراکنده که در جائی جمع کنند. (ناظم الاطباء). متاع متفرق . (متن اللغة). || پراکنده از پشم و پنبه . (ناظم الاطباء). رجوع به نفش شود.
-
جستوجو در متن
-
نقیش
لغتنامه دهخدا
نقیش . [ ن َ ] (ع اِ) متاع پراکنده در آوند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نفیش . (اقرب الموارد). و رجوع به نفیش شود. || مثل . همتا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مشابه . نظیر. (ناظم الاطباء). مانند. (مهذب الاسماء) (ناظم الا...
-
نوافش
لغتنامه دهخدا
نوافش . [ ن َ ف ِ ] (ع ص ) ابل نوافش ؛ شتران شب چرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نفیش . نفاش . نفش . (متن اللغة).
-
قضیه ٔ شرطیه
لغتنامه دهخدا
قضیه ٔ شرطیه . [ ق َ ضی ی َ /ی ِ ی ِ ش َ طی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تألیف قضیه ای از دو چیز باشد: محکوم علیه و محکوم به ، و آن بر دو گونه است : قسم نخست در قضیه ٔ حملی گذشت ، قسم دیگر تألیف میان قضایا بر وجهی که هر یکی را از آن قضایا به...
-
قضیة
لغتنامه دهخدا
قضیة. [ ق َ ضی ی َ ] (ع مص ) دارای همه ٔ معانی قَضْی و قضاء است . قضی یقضی قضیاً و قضأاً و قضیةً. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَضْی و قضاء شود. || (اِ) مطلوب و مراد. || حکم وامر. (ناظم الاطباء). فرمان . (منتهی الارب ). || فتوا. || دلیل . ...
-
رابطة
لغتنامه دهخدا
رابطة. [ ب ِ طَ ] (ع اِ) علاقه و آنچه بدان چیزی را بچیزی بندند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). علقه و وصله . (از اقرب الموارد). || هر چیزی که بستگی بچیز دیگر داشته باشد. || سلسله و زنجیر. || کلمه ٔ پاورقی یعنی کلمه ای که در پایین صفحه نویسند و بعین ه...
-
رخت
لغتنامه دهخدا
رخت . [ رَ ] (اِ) اسباب و متاع خانه . (آنندراج ) (انجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔخطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ سروری ). گرانبهای از اسباب خانه . (ناظم الاطباء). سامان . اسباب و تجملات . (از شعوری ج 2 ص 2). اثاث . (ملخص اللغات ح...