کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفوذ ناقص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نفوذ داشتن
لغتنامه دهخدا
نفوذ داشتن . [ ن ُ ت َ ] (مص مرکب ) رسا بودن و رسائی داشتن . (ناظم الاطباء).
-
نفوذ کردن
لغتنامه دهخدا
نفوذ کردن . [ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درگذشتن و فرورفتن . (ناظم الاطباء).
-
قابلیت نفوذ
لغتنامه دهخدا
قابلیت نفوذ. [ ب ِ لی ی َ ت ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) نفوذپذیری ، در شیشه و پارچه و مانند آن .
-
جستوجو در متن
-
بلتشصر
لغتنامه دهخدا
بلتشصر. [ ب َ ت َ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) (به معنی بعل شاه را حمایت کند). پسر نبونید آخرین پادشاه بابل . در کتاب دانیال (تورات ) آمده : بلتشصر ضیافت عظیمی برای هزار تن از اسرای خود برپا داشت و از سرخوشی فرمود ظروف طلا ونقره را که جدش نبوکدنصر از اورشلیم ...
-
عدم
لغتنامه دهخدا
عدم . [ ع َ دَ] (ع اِمص ) نیستی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مرگ . فقدان . (ناظم الاطباء) نابودی . مقابل وجود. مقابل هستی : وجودش همیشه باد و عدم او هیچ گوش مشنواد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 333).اندر مشیمه ٔ عدم از نطفه ٔ وجودهر دو مص...
-
عقل
لغتنامه دهخدا
عقل . [ ع َ ] (ع اِ)خرد و دانش و دریافت یا دریافت صفات اشیاء از حسن وقبح و کمال و نقصان و خیر و شر، یا علم به مطلق امور به سبب قولی که ممیز قبیح از حسن است ، یا بسبب معانی و علوم مجتمعه در ذهن که بدان اغراض و مصالح انجام پذیر است ، یا به جهت هیئت نیک...
-
استرالیا
لغتنامه دهخدا
استرالیا. [ اُ ] (اِخ ) جزیره ٔ استرالیا پنجمین بَرّ عالم است ، وسعت آن تقریباً معادل اروپاست و مساوی با هفت میلیون و هفتصد هزار گز مربع و از حیث پستی و بلندی به سه قسمت میشود: اول قسمت شرقی که کوهستانی و مرتفع و معروفترین جبال استرالیا در این قسمت و...
-
موسی
لغتنامه دهخدا
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عمران ، پیغمبر معروف بنی اسرائیل علیه السلام به این معنی لفظ موسی مرکب است از «مو» و «سا» که به زبان سریانی اولی به معنی تابوت ، و دومی به معنی آب است چون ایشان را فرعون از دریای نیل در تابوت یافته لهذا به این اسم مسمی شدند. ...
-
غیر
لغتنامه دهخدا
غیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (از منتهی الارب ). غیرت داشتن شوهر نسبت به زن خود و ناپسند شمردن قصد و نظر بد دیگری را در ز...
-
اریده
لغتنامه دهخدا
اریده . [ اَرْ ری دِ ] (اِخ ) آرّیده . برادر نامشروع اسکندر و مادر اورقاصه ای بنام آرینّا بود. و او پس از اسکندر داعیه ٔسلطنت داشت . و اوریدیس دختر سینان و زن اریده نیز همین دعوی داشت . مل آگر که دشمن پردیکاس و مورد نفرت او بود، پس از ختم مجلس مشورت ...
-
حجر
لغتنامه دهخدا
حجر. [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن . (دهار) (ترجمان عادل بن علی ). منع کردن یعنی بازداشتن کسی را از تصرف در مال خویش و حرام کردن . (زوزنی ) (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). حظر. حظار. حظارة. (تاج المصادر بیهقی ). || دفع؛ حجراً له ؛ ای دفعا له ، و هو استعاذة م...
-
پلوپونز
لغتنامه دهخدا
پلوپونز. [ پ ِ ل ُپ ُ ن ِ ] (اِخ ) (جنگ ...) این نام بجنگ تاریخیی که از سال 431 تا 404 ق . م . بین اسپارت و آتن ادامه یافت و بتخریب آتن منتهی شد اطلاق میگردد. چند واقعه ٔ فرعی از قبیل مداخله ٔ آتن در مشاجرات کرسیر و کرنت موجب خصومت و مجادله گردید ولی...
-
لبن
لغتنامه دهخدا
لبن . [ ل َ ب َ ] (ع اِ) شیر و آن اسم جنس است . ج ، البان . (منتهی الارب ). و هو مرکبة من مائیة و جبنیة و دسومة : چگونه جدری جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن . منجیک .جهان دختر خواجگی را همی بدو داد چون باز کرد از لبن . فرخی .وان گل سوس...
-
ایران
لغتنامه دهخدا
ایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز بصور «ایرون »، «ایرو» و «ایر» بخود اطلاق کرده اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کلمات آریا، آ...